فضای

معنی کلمه فضای در فرهنگ فارسی

مکان وسیعفضا:درجغرافیاجایی که کره زمین وهوای جودرقسمتی از آن واقع وازهیچ طرف محدودنیست

جملاتی از کاربرد کلمه فضای

آنجا هنر به کار و فضایل، نه خواب و خور پس خواب و خور تو را و خرد با هنر مرا
هوای صبح و نسیم بهار و نالهٔ مرغ فضای باغ و تماشای راغ و سیر چمن
از عرش بر گذشت سریر فضایلش آخر ببین که پایه دانش کجا رسید
کودکی با فضایل پیران مثل او در زمانه ننمایید
گلشن به فضای چمن سینه ما نیست هر دل که نه زخمی خورد از تیغ تو وا نیست
گفتم آگاهی از فضایل او گفت بیرون شد از حد و ز حساب
گرفتم زلف سنبل را در آغوش فضای لانه را کردم فراموش
گفت آوخ این دم و این دود چیست این فضای نوبهارآلود چیست
جهان ز حیرت حسن تو نقش دیوارست فضای دهر به عهد تو کُنج تنهایی‌ست