فضاحت

معنی کلمه فضاحت در لغت نامه دهخدا

فضاحت. [ ف َ ح َ ] ( ع اِمص ) رسوایی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فضاحة شود.
فضاحة. [ ف َ ح َ ] ( ع اِمص ) رسوایی. ( منتهی الارب ). آشکار کردن بدیها. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه فضاحت در فرهنگ معین

(فَ حَ ) [ ع . فضاحة ] (اِمص . ) رسوایی .

معنی کلمه فضاحت در فرهنگ عمید

رسوایی.

معنی کلمه فضاحت در فرهنگ فارسی

رسوایی
( اسم ) رسوایی : آنهم باین فضاحت آنهم باین کثافت از ابتدای واگون تا انتهای واگون . ( واگون اسبی قدیم ) ( بهار ۳۱۱ : ۲ )

معنی کلمه فضاحت در ویکی واژه

رسوایی.

جملاتی از کاربرد کلمه فضاحت

آبرو نیست و را باب فضاحت حاشا زآنکه این آب روان روز و شب از جوی من است
خود این فضاحت اعمال روز عاشورا قسم به ذات خدا جزء دین تازی نیست؟!
یادگاری که جز وقاحت نیست غیر بدبختی و فضاحت نیست
معزول می‌شود به فضاحت آن کس که مرد حیله و فن نیست
رسد تا بر گناهی کز قباحت رسیده تا به سر حد فضاحت
زبان و دیده فضل و فضاحتیم همه چو دیده و چو زبان در میان زندانیم
هم از فضاحت طبعست نز فصاحت لفظ که کلک لفظ گرفتند در بنان سخن
منابع سنی بر این باورند که حضور محمّد در این رخداد، در درجه اول نشانگر اعتماد او به پروردگارش می‌باشد؛ چرا که دو طرف در مباهله، فراتر از برد و باخت، اعتبار و شخصیت خود را در معرض کرامت و فضاحت می‌گذارند. در خصوص ردّ ادله شیعه، منابع سنی استدلال‌هایی را مطرح کرده‌اند که برخی از آنها عبارتند از:
از نویدش کس نبیند جز قباحت یا فضاحت بر امیدش کس نیابد جز ملالت یا کسالت
نه به‌ من گفت کاین عمل دزدیست شاخ دزدی فضاحت آرد بر