فصیل

معنی کلمه فصیل در لغت نامه دهخدا

فصیل. [ف َ ] ( ع اِ ) دیوار کوچک درون حصار یا درون باره بلد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : چند فصیل بر مدار آن کشیده و دیوار تا ثریا افراشته. ( جهانگشای جوینی ). آن روز به تخریب شهر و فصیل مشغول بودند. ( جهانگشای جوینی ). تا شش روز در فصیل و باره و خندق و مناره آن نظاره میکردند. ( جهانگشای جوینی ).
- فصیل زدن . رجوع به این مدخل شود.
- || شتر بچه از مادر جدا شده. ج ، فُصلان ، فِصلان ،فصال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه فصیل در فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] (اِ. ) دیوار کوتاه درون بارة شهر.

معنی کلمه فصیل در فرهنگ عمید

دیوار کوتاه درون حصار یا بارۀ شهر.

معنی کلمه فصیل در فرهنگ فارسی

دیوار کوچک درون حصار یا درون باره بلد.

معنی کلمه فصیل در ویکی واژه

دیوار کوتاه درون بارة شهر.

جملاتی از کاربرد کلمه فصیل

اما فکر ایشان در نظر داشتن صورت مرشد است. به جهت جمعیت خاطر، زیرا که آنچه تفصیلاً در عالم، مجملاً در آدم است. کلام معجز نظام حضرت شاه اولیا بر این معنی دلیلی تمام است.
عالم اجمال آدم آمده آدم تفصیل عالم آمده
احمد دانش چاره‌نمودن وزارت‌ها و مجلس مشورتی، محدودیت حقوق امیر در اساس سرقانون و مناسبت دولت‌داران را با خلق، به‌تفصیل بیان کرده‌است. وی دربارهٔ پادشاه عادل و عدالت‌خواه اندیشه‌رانی کرده و شرط‌های آن را پیشنهاد کرده‌است.