فصحا
معنی کلمه فصحا در فرهنگ معین
معنی کلمه فصحا در فرهنگ عمید
معنی کلمه فصحا در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فصحا در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه فصحا
و گفت: هر که بنور فراست نگرد بنور حق نگریسته باشد و ماده علم وی از حق بود وی را سهو و غفلت نباشد بلکه حکم حق بود که زبان بنده را بدان گویا کند و گفت: از بندگان حق قومیاند که ایشان را خشیت خدای خاموش گردانیده است و ایشان فصحا و بلغااند در نطق بدو و گفت: هر که را معرفت در دل قرار گرفت درست آنسنت که در هر دو سرای نبیند جز او نشنود جز او مشغول نبود جز بدو و گفت: فنا فناء بنده باشد از رژیت بندگی و بقا بقاء بنده باشد در حضور الهی.
و روز آدینه دهم این ماه خطابت نشابور را امیر فرمود تا مفوّض کردند باستاد ابو عثمان اسمعیل عبد الرّحمن صابونی، رحمه اللّه، و این مرد در همه انواع هنر یگانه روزگار بود خصوصا در مجلس ذکر و فصاحت. و مشاهدت او برین جمله دیدند که همه فصحا پیش او سپر بیفگندند. و این روز خطبهیی کرد سخت نیکو. و قاضی ابو- العلاء صاعد، تغمّده اللّه برحمته، ازین حدیث بیازرد و پیغامها داد که قانون نهاده بگردانیدن ناستوده باشد. جواب رفت که چنین روی داشت، تا دل بد داشته نیاید .
در مذاق فصحا طعم سخن بی مزه بود تا نکرد از نمک لفظ فصیحت مزه راست
زان عهد، هزار و صد هشتاد فزون است رفت و فصحای عربش آمده وصاف
فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ و هر هفت آسمان راست کرد. خلیل با یاری از آن خود نزد ابو ربیعه کلابی شدند که از فصحاء عرب بود از و پرسید که: «استوی الی» معنی چیست؟ او را بر بامی یافتند ایشان را دید که روی بوی داشتند گفت (استویا الی) یعنی ارتفعا الیّ ایشان باز گشتند گفتند لهذا جئنا؟ فاخذ الخلیل هذه الکلمة فوضعها فی تفسیر القرآن.
فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِینَ. معناه ان کانوا صادقین فی انّ محمدا تقوّله من نفسه فلیأتوا بکلام مثله فانّه بلسانهم و هم فصحاء زمانهم.
[و دیگر آنک معجزه هر پیغامبر در عهد او بود و چون او برفت معجزه با خود ببرد و خاصیت دین محمدی آن است که بعد از و معجزه قرآن که یکی از معجزات اوست تا منقرض عالم باقی خواهد ماند و اعجاز قرآن آن است که از عهد خواجه علیهالصلوه و السلم الی یومنا هذا جمله فصحا عرب و عجم که معاندان بودند عاجز بودند از مثل آن آوردن چنانک هم از معجزه قرآن خبر میدهد که «قل لئن اجتمعت الانس علی ان یاتوا مثل هذا القرآن لایاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا».
فصحا را بر نطق تو چنان تخم کدو منطلق می نشود تیغ زبان ها ز غلاف
اوست امروز که روی سخن خلق باوست اوست امروز که میزان فنون فصحاست
با شعر تو، شعر بلغا، شعر ندانم؛ با نظم تو، نظم فصحا، یاد نگیرم!