فشست

معنی کلمه فشست در لغت نامه دهخدا

فشست. [ ف ِش ْ ش ِ ] ( اِ ) آواز نفس زدن مار. فحیح. ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ) :
مار چندند مگر بر سر گنجی به نزاع
که زنند اهل جهان اینهمه فشست هم.محمدسعید اشراف ( از آنندراج ).

معنی کلمه فشست در فرهنگ معین

(فِ ش ) (اِ. ) صدای فش فش مار هنگام حمله کردن .

معنی کلمه فشست در فرهنگ عمید

صدای فش فش مار هنگام حمله کردن.

معنی کلمه فشست در ویکی واژه

صدای فش فش مار هنگام حمله کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه فشست

تا بنفشستان جانان گرد لالستان بود عاشق از جانان بنفشستان و لالستان بود
شکوفست بلقیس و بستان سبا بنفشست لیلی و مجنون صبا
مشو در تاب، اگر زلفم ترا کشت درفشست این، چرا بر وی زنی مشت؟
ستاک گل ز بار گل فتاده بر بنفشستان چو کرده بچه فغفور بالین زلف خاتون را
سر و کارم دگر با لنگه کفشست تنم از لنگه کفش اینک بنفشست
همه روی کشور درفشست و پیل ببیند کنون شهریار از دو میل
بزم او از موی و روی دلبران قند لب خرم و خوش چون بنفشستان و چون‌ گلزار باد
مرا زین کفشگر رویی بنفشست که کافر نعمت و کافر درفشست
چو لالستان همی بینم شکفته عارض جانان بنفشستان همی بینم دمیده گرد لالستان