فسون کردن

معنی کلمه فسون کردن در لغت نامه دهخدا

فسون کردن. [ ف ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) افسون کردن و جادویی کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
چه فسون کردی بر من که بتو دادم دل ؟
دل چرا دادم خیره به فسون تو به باد.فرخی.بلیناس گفت اگر همین ساعت بیرون روی و اگرنه فسونی کنم که ناچیز گردی. ( مجمل التواریخ و القصص ).
دامن دوست بصد خون دل افتاد به دست
به فسونی که کند خصم رها نتوان کرد.حافظ.

معنی کلمه فسون کردن در فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ )(مص ل . ) جادو کردن .

معنی کلمه فسون کردن در ویکی واژه

جادو کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه فسون کردن

تا چشم زدم بر هم بربود مرا از من ختم است فسون کردن بر غمزه ی جادویت
وی در اجراهای برادوی از موزیکال اجاره به عنوان نقش اصلی حضور داشته‌است و در سال ۲۰۰۴ برنده جایزه تونی به خاطر اجرای نقش الفابا (نقش اصلی) در اجرای موزیکال شرور شد. همچنین وی در یازده قسمت از گلی در نقش شلبی کورکون حضور داشت. او همچنین در انیمیشن یخ زده به عنوان گوینده السا حضور یافته‌است. او در فیلم افسون کردن هم بازی کرده‌است. او همچنین در فیلم سیندرلا در نقش مادرخوانده سیندرلا بازی کرد.
جای افسون کردن مار هوی زین فسونسازی تو خود افسون شدی