فسردگی

معنی کلمه فسردگی در لغت نامه دهخدا

فسردگی. [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ / دِ ] ( حامص ) افسردگی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به افسردگی شود.

معنی کلمه فسردگی در فرهنگ معین

(فُ یا فِ سُ دِ ) (حامص . ) افسردگی ، پژمردگی .

معنی کلمه فسردگی در فرهنگ عمید

۱. افسردگی.
۲. پژمردگی.
۳. غمگینی.

معنی کلمه فسردگی در ویکی واژه

افسردگی، پژمردگی.

جملاتی از کاربرد کلمه فسردگی

تا رگی افسردگی میماندت صد نشان از مردگی می ماندت
فسردگی ز گل خلق تست تازه و تر خزان بفر تو آرایش بهار گرفت
غم افسردگیم سوخت کجایی ای شوق نفسم را به پرافشانی آهی دریاب
هرچند تحقیقات زیادی دربارهٔ بیماری افسردگی در حیوانات انجام نشده با این حال شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد، احتمالاً انسان تنها گونه در خطر این بیماری روانی نیست.
رگ خواب است از افسردگی ها رشته اشکم به هویی این گرانخوابان غفلت را به راه افکن
با همه افسردگی مفت تماشاییم ما موجها د‌ارد پری چندان که میناییم ما
گر بوی‌گل ز برگ‌گل افسردگی‌کشد جولان شوق می‌کشد از خواب پا نقاب
منم آن مایه کسادِ سرِ بازار جنون که ز افسردگی از خاطر طفلان رفتم
بلایی نیست چون افسردگی دلهای روشن را نمی گردد یتیم این قطره تا گوهر نمی گردد
مردم از افسردگی هنگام آن آمد که باز رستخیزی در دل از خون کرد و بگداز افگنم
با همه افسردگی بیدل چو آواز جرس گر روم از خود دلیل‌ کاروان خواهم شدن