فزونی

معنی کلمه فزونی در لغت نامه دهخدا

فزونی. [ ف ُ ] ( حامص ) افزونی. بیشی. زیادتی. ( یادداشت بخط مؤلف ). بسیاری و افزونی و کثرت و زیادتی. ( ناظم الاطباء ). فراوانی :
بگنج و فزونی نگیری فریب
به پی ار فراز آیدت یا نشیب.فردوسی.تو دل را به آز فزونی مسوز
چنین بود تا بود این تیره روز.فردوسی.یکی آنکه از بخشش دادگر
به آز فزونی نگیری گذر.فرخی.همی تا ز بهر فزونی بود
همیشه تکاپوی بازارگان.فرخی.از او چون خور و پوشش آمد به دست
دل اندر فزونی نبایدْت ْ بست.اسدی.چه باید که رنج فزونی بریم ؟
به دشمن بمانیم و خود بگذریم.اسدی.بنده مشو ز بهر فزونی را
آن را که همچنوی به آزادی.ناصرخسرو.ای طمعکرده بنادانی بعمر هرگزی
با فزونی و کمی مر هرگزی را کی سزی.ناصرخسرو.طالع کارَت ْ به زبونی در است
دل به کمی غم به فزونی در است.نظامی.ترکیب ها:
- فزونی جستن . فزونی خواستن. فزونی کردن. فزونی گرفتن. فزونی یافتن. رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
|| افزون طلبی. زیاده خواهی. ( یادداشت بخط مؤلف ). برتری خواهی. آز. حرص :
ز آز و فزونی به یکسو شویم
بنادانی خوی خستو شویم.فردوسی.جهان راست باید که باشد بچیز
فزونی حرام است و ناخوب نیز.فردوسی.تو دل را به آز و فزونی مسوز
چنین است و این بود تا بود روز.فردوسی. || پیشی. تقدم. برتری. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
مرا داد پیروزی و فَرَّهی
فزونی و دیهیم شاهنشهی.فردوسی. || تفرعن. کبر. نخوت. ( یادداشت بخط مؤلف ). غرور و خودخواهی :
تو از خون چندین سر نامدار
ز روی فزونی درختی مکار.فردوسی.چو من دست خویش از طمع پاک شستم
فزونی از این و از آن چون پذیرم ؟ناصرخسرو.رجوع به فزون و ترکیب های فزون شود. || ( ص نسبی ) زاید. اضافی : اندر خریف دماغ از رطوبتهای فزونی ممتلی گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). بر لب گوشت فزونی پدید آید همچون توت و بر مقعد همچنان پدید آید و هر دو را باسور گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

معنی کلمه فزونی در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) نک افزونی .

معنی کلمه فزونی در فرهنگ عمید

۱. افزونی، فراوانی، بسیاری.
۲. [مجاز] برتری.
۳. (صفت ) [قدیمی] زیادی، اضافی، مازاد.
۴. [قدیمی، مجاز] حرص.

معنی کلمه فزونی در فرهنگ فارسی

افزونی

معنی کلمه فزونی در ویکی واژه

نک افزونی.

جملاتی از کاربرد کلمه فزونی

تو یک تنی به ذات لیک از ره صفات افزونی از هزار چون نیک بنگری
به عشق طلعت دلبر هر آن چه وصف کنیم که ما چنین وچنانیم صد ره افزونیم
طاعت خود ز چشم خلق بپوش زان مکن یاد و در فزونی کوش
فزونی نجوید برین بر خرد خرد بی‌گمان برهنر بگذرد
در بیش از ۵۰ سال اخیر، ارتباط نسبی کشاورزی، صنایع و صنایع خدماتی چین به‌طور قابل ملاحظه‌ای تغییر کرده‌است. از دهه ۵۰ قرن ۲۰ تا سال ۲۰۰۲، نسبت کشاورزی از ۴/۴۵ در صد به ۵/۱۴ در صد در سال ۲۰۰۲ پایین آمده، نسبت صنایع از ۴/۳۴ در صد به ۸/۵۱ در صد بالا رفته و نسبت صنایع خدماتی از ۲/۲۰ در صد ره ۷/۳۳ در صد فزونی گرفته‌است.
بر خلاف تئوری مالتوس و ریکاردو کاهش در دستمزد ناشی از فشار جمعیت نیست بلکه فزونی دائمی عرضه نیروی کار بر تقاضای آن که از نظر مارکس شرط عادی اقتصاد سرمایه‌داری است علت اصلی این کاهش به‌شمار می‌آید.
ازو چون خور و پوشش آمد به دست دل اندر فزونی نبایدت بست
ریگ صحرا را بر جرم من افزونی نیست لیک بخشایش او راست به جرمم بیشی
ز نیکویی صبر اندر بلا ز افزونی رنج اهل ولا
یک جمعیت ۴۰۰ هزارنفری در پایان جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۶۹ میلادی از ۴۸۸ هزار نفر فزونی یافته بود.
با چرخ مدور به جفا مقرونی وز ماه منور به جمال افزونی
هین خمش کن از آن هم افزونیم که بر الفاظ و بر زبان گردیم
بده و شکر آن فزونی کن الف او بس بود تو، نونی کن