فریسی

معنی کلمه فریسی در لغت نامه دهخدا

فریسی. [ ف َ ] ( ص ) عزلت گزین. ( قاموس کتاب مقدس ).
فریسی. [ ف َ ] ( اِخ ) یکی از فرق یهود است که در ایام خداوند ما تا بحال بوده و هستند اما این اسم در کتاب عهد عتیق به هیچ وجه مذکور نیست و نیز اصل این فرقه هم معلوم نیست بجز اینکه میگویند فریسیان خلفا و جانشینان فرقه خسیدیه یعنی مقدسین مذکور در مکابیان بوده اند... ( از قاموس کتاب مقدس ). فرقه ای از یهود است و در ترجمه دیاتسارون از آنها به معتزله تعبیر شده است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فریسی. [ ف ُ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به فریس که نام اجدادی است. ( سمعانی ).

معنی کلمه فریسی در فرهنگ فارسی

منسوب است به فریس که نام اجدادی است .

جملاتی از کاربرد کلمه فریسی

گر از رنج فریسیموس ناساید دمی دانا چنان فردش فروماندکه پندارند عنینش
من همی نالم از فریسیموس تو چرا تهمتم زنی به عنن
در ۸ می ۱۸۸۰، دکریس به عنوان وزیر تام‌الاختیار فرانسه در بروکسل گماشته شد. در دومین کابینه شارز دی فریسینت، دکریس از ۴ فوریه ۱۸۸۲ تا ۱۱ نوامبر ۱۸۸۲ به عنوان رئیس امور سیاسی در وزارت خارجه کار کرد. او در ۱۱ نوامبر ۱۸۸۲ به عنوان سفیر فرانسه در ایتالیا، در ۱۷ ژوئیه ۱۸۸۶ سفیر فرانسه در اتریش و در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۳ به عنوان سفیر فرانسه در بریتانیای کبیر گماشته شد. او در ۱۸۹۴ میلادی از خدمت دیپلماتیک بازنشسته شد.
مذاکرات برای ازدواج آنا با پادشاه هنری ۱۸ ساله در اواخر دهه ۱۰۴۰، پس از مرگ همسر اول هنری، ماتیلدا فریسی، و تنها فرزندشان انجام شد. به دلیل نیاز مبرم به یک وارث، و مخالفت فزاینده کلیسا با ازدواج‌های فامیلی، برای هنری ضروری شد که به دنبال یک عروس غیرمرتبط باشد. روس کیف برای فرانسوی‌ها ناشناخته نبود. یاروسلاو در تلاش برای جلوگیری از نفوذ امپراتوری بیزانس، چند تن از فرزندان خود را با حاکمان غربی مزدوج کرده بود.