فریجیه

معنی کلمه فریجیه در لغت نامه دهخدا

فریجیه. [ ف َ جی ی َ ] ( اِخ ) قسمتی از آسیای صغیر است که حدود آن متغیر بوده. ( قاموس کتاب مقدس ).

معنی کلمه فریجیه در فرهنگ فارسی

قسمتی از آسیای صغیر است که حدود آن متغیر بوده .

معنی کلمه فریجیه در ویکی واژه

[فِری/جِیهَ]
از تمدن‌های آغاز هزاره اول پیش از میلاد هم قطار دول عیلام، اورارتو ولی ضعیف‌تر از امپراتوری آشور. فریجیه به دو بخش فری یعنی نژاد متمایز و موفری با پسوند صفتی جِیهَ که در زبان معیار باستان به معنی کوتوله است. قوم کوتوله موفری.

جملاتی از کاربرد کلمه فریجیه

در سال ۶۷۹/۶۷۸ پ.م. بنا به تاریخ بابلی، کیمریان وارد خاک آشور شدند ولی تئوشپا پادشاه کیمری مغلوب اسرحدون پادشاه آشور گشت و ظاهراً این شکست در آسیای صغیر به تئوشپا وارد آمد؛ ولی در همان سال به کیمریانی برمی‌خوریم که در لشکر آشور به سِمت سپاهی مزدور خدمت می‌کرده‌اند. در حدود سال‌های ۶۷۴/۶۷۶ پ.م. بنا به مدارک باستانی که به مدد منابع اورارتویی مکشوف گردیده کیمریان دولت فریجیه را که در مرکز آسیای صغیر قرار داشت تارومار کردند.