فریبان

معنی کلمه فریبان در لغت نامه دهخدا

فریبان. [ ف ِ / ف َ ] ( نف ، ق ) در حال فریبیدن و فریفتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گرد گردان و فریبانت همی برد چو گوی
تا چو چوگانت بکرد این فلک چوگان باز.ناصرخسرو.

معنی کلمه فریبان در فرهنگ معین

(فَ ) (ص . ) فریبنده .

معنی کلمه فریبان در ویکی واژه

فریبنده.

جملاتی از کاربرد کلمه فریبان

دلفریبانِ نباتی همه زیور بستند دلبرِ ماست که با حُسنِ خداداد آمد
به صورت اوستاد دلفریبان به معنی قبله نامهربانان
می‌فریباندت به نقش جهان گه به مال و گهی به حسن زنان
ما اقتدا به عام فریبان نمی کنیم بر خلق هر که پشت کند مقتدای ماست
گرد گردان و فریبانت همی برد چو گوی تا چو چوگانت بکرد این فلک چوگان باز
فریاد که شمع دلفریبان زد شعله به جان ناشکیبان
ندارد ساز صحبتها بساط عافیت چیدن ازین الفت فریبان صلح‌کن چندی به رنجیدن
الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش ز دام حیلهٔ مردم فریبان در امان دارش
وسوسه کردش بسی آن بوالفضول تا فریبانید او را همچو غول
هر کجا خوانند ما را تا فریبانند ما را غیر این عالی ستانه لا نسلم لا نسلم