فریب دادن

معنی کلمه فریب دادن در لغت نامه دهخدا

فریب دادن. [ ف ِ / ف َ دَ ] ( مص مرکب ) فریفتن. گول زدن. مقابل فریب خوردن :
نیز فریبم ندهد طمع و جمع
نیز حجابم نشود بود و باد.خاقانی.بصبح وشام که گلگونه ای و غالیه ای است
مرا فریب مده ، رنگ و بوی باده بیار.خاقانی.

معنی کلمه فریب دادن در فرهنگ معین

( ~ . دَ ) (مص م . ) گول زدن ، فریفتن .

معنی کلمه فریب دادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) گول زدن فریفتن .

معنی کلمه فریب دادن در ویکی واژه

illudere
sedurre
گول زدن، فریفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه فریب دادن

فریب دادن دل را گمان برم که برو همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
پس آنکس که تواند خود را از اهل تحقیق شمارد باید خود را از فریب دادن دنیا محفوظ نگاهدارد و سالک مسلک پارسایان گردد و به نور معرفت و حقیقت شناس باشد، و الا اى موش! کسى که خر مهره را نشناسد دعوى جوهر شناسى کند لا شک این دلیل بر جهل و حماقت است.
تک تثبیت کننده: تک طرح ریزی شده‌ای است که به منظور تثبیت دشمن در موضع، فریب دادن او از محل اجرای تک اصلی و جلوگیری از تقویت یگانهایی که مواجه با تک اصلی هستند صورت می‌گیرد.
از چشم پر فن او در یک فریب دادن از عقل و هوشمندی سد ذوفنون بر آمد
استن مینتون (راب اشنایدر) یک کلاهبردار ثروتمند املاک و مستغلات است که با میندی (جنیفر موریسون) ازدواج کرده است. یک روز او را به جرم فریب دادن افراد مسن از پس اندازشان دستگیر می کنند. وکیل او مال (ریچارد کیند) در محاکمه ای که به ریاست قاضی پری (ریچارد ریلی) برگزار می شود، از او دفاع می کند، زیرا زن مقدم (سالی کرکلند) او را در جایی که فردا حکم صادر خواهد شد، مقصر می داند.
چون آیه توبه نازل شد، خداوند عالمیان آن مرد نباش را مغفرت داد. اما هنگامیکه آن آیه در شأن حضرت رسول اللّه نازل شد در آنوقت ابلیس پرتلبیس حاضر شد، بسیار بگریست و مضطرب بود، خود را در سر کوه بلندى رسانید و هر دو دست خود را برداشته فریاد می‌کرد، فرزندان او همگى حاضر شدند و دیدند که پدر ایشان بسیار مضطرب است پرسیدند: اى شیخ! تو را چه می‌شود که چنین مبتلا شده‌اى؟ گفت:« اى فرزندان! مرا قصه‌ى مهمى رخ نموده است که حد و وصف ندارد من به سبب سجده نکردن به آدم رانده‌ى درگاه شدم و مردود شدم و آن وقت که مرا از درگاه راندند کمر عداوت فرزندان آدم را بر میان بسته و خوشدل شدم و با خود گفتم که شب و روز سعى در فریب دادن فرزندان آدم می‌کنم و نمی‌گذارم که یکى از فرزندان آدم متابعت امر الهى نمایند و به بهشت روند بلکه همه را گمراه کرده به دوزخ اندازم، حالا خداوند عالمیان آیه‌ى توبه به رسول خود محمد فرستاده و هر کس گناهى کرده باشد چون توبه کند خداى تعالى توبه‌ى او را قبول می‌کند و می‌آمرزد، در این‌صورت کار من تباه شده و نمی‌دانم در این کار چه تدبیر کنم‌؟» هر یک از فرزندان آن لعین وجه‌ها و عذرها گفتند، ابلیس قبول نمی‌کرد، ناگاه پسر بزرگ شیطان که خناس نام داشت برخاست و گفت: اى پدر بزگوار! چون فریب و گمراهى آدمیان بدست ماست و همچنین که فریب می‌دهیم در امرهاى قبیح که رضاى خدا در او نیست، همچنین فریب مى‌دهیم ایشان در نکردن توبه که دفع الوقت نمایند. تا وقت مقتضى گردد و بى‌توبه از دنیا روند. ابلیس چون این سخن را از پسر بزرگ خود خناس شنید برخاست و پیشانى او را بوسید و گفت در میان همه فرزندان من، ارشد و رشیدتر تویى!. پس اى موش! اگر فریب شیطان نخورده‌اى چرا حالا در حضور من توبه می‌کنى؟ موش گفت: اى شهریار! بسیار آگاهى دادى مرا، اما خواجه حافظ علیه الرحمه سخنهاى خوب در دیوان خودش گفته، اگر کسى فهم نموده و به آنها کار کرده باشد خوب است. گربه گفت: من نقل از قرآن می‌کنم و حدیث می‌گویم و تو از قول خواجه حافظ سخن میگویى؟ موش گفت: اما تو حقیقت معنى نمی‌گویى، در غزلى حافظ در باب توبه فرمودن و توبه نکردن سخنى گفته. گربه گفت: از این صریح‌تر بیان کن تا فهمیده شود. موش گفت: اى شهریار! روزه دارم و در روزه غزل خواندن هر چند باطل می‌کند و می‌ترسم که مبادا خاطر شهریار را ملالى بهم رساند، معهذا می‌گویم: