فرکن

معنی کلمه فرکن در لغت نامه دهخدا

فرکن. [ ف َ ک َ ] ( اِ ) کاریز آب بود. ( اسدی ). جویی را گویند که نو احداث کرده باشند وآب در آن تازه جاری شده باشد. ( برهان ) :
دو فرکن است روان از دو دیده بر دو رخم
رخم ز رفتن فرکن به جملگی فرکند.خسروانی.|| زمینی که به صدمه سیل کنده شده و جابه جا آب ایستاده باشد. || چیزی که به سبب طول مدت از هم فروریخته و پوسیده باشد. ( برهان ). رجوع به فرغن و فرکند شود.

معنی کلمه فرکن در فرهنگ معین

(فَ رْ کَ ) (اِ. ) ۱ - زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد. ۲ - جوی آب که تازه احداث شده باشد. ۳ - کاریز آب .

معنی کلمه فرکن در فرهنگ عمید

۱. زمینی که سیل از آن عبور کرده و آن را کنده و گود کرده باشد.
۲. جوی آب.
۳. کاریز.
۴. نقب.

معنی کلمه فرکن در ویکی واژه

زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد.
جوی آب که تازه احداث شده باشد.
کاریز آب.

جملاتی از کاربرد کلمه فرکن

داغش مجاور دل من گشته دیر باز هر جا مجاور آیم و هر سو سفرکنم
گویی ز سفرکنندگان زیر زمین با روی زمینیان خطی تازه رسید
گفتا به فصل دی‌که سخن بفسرد به‌کام گویی سفرکنم نکنم هیچ باورا
توران خراب‌ گشته جیحون سراب ‌گشته میمند و مرو ویران‌ گرگانج و کات فرکند
چون او بر اسب با فلکی فرکند مقام گویند زمانه کآمد گردون مدار اسب
تو میگوئی مرا از «من» خبر کن چه معنی دارد «اندر خود سفرکن»؟
به مدینه تا خود از جان رمقی مراست در تن سوی ای غریب رنجور ز کربلا سفرکن
یاد او جان تو فرخ فرکند سینه را دریای پهناور کند
«همه می‌دانند سازندگان و معماران ارمنی در همه ادوار هنرمندانی بوده‌اند که مهارت و لیاقتشان نظیر نداشته‌است. از آنجا که در یک کشور پر سنگ زندگی می‌کرده‌اند هنر مجسمه‌سازی و اندازه‌گیری هندسی اجسام را با مهارت خاصی بسط و توسعه داده‌اند؛ و از آنجا که سفرکنندگان خستگی ناپذیری هم بوده‌اند برای کسب معلومات و هنر آموزی به همه جا می‌رفته و از طرفی شیوه‌های کار خود را به همه جا به نقاط دور اشاعه می‌داده‌اند.»
ثهلان به پیش حملش خجلت برد ز خردل عمان به نزد جودش شنعت برد ز فرکند
از پارس بهر کسب معالی سفرکنم راحت ‌کنم حرام‌ که حاصل شود مرام