فروگذار

معنی کلمه فروگذار در لغت نامه دهخدا

فروگذار. [ ف ُ گ ُ ] ( نف مرکب ) فروگذارنده. اهمال کننده در کاری. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( اِمص مرکب ) اهمال. فروگذاشت. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- فروگذارکردن . رجوع به مدخل فروگذار کردن شود.

معنی کلمه فروگذار در فرهنگ عمید

کسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال می کند.
* فروگذار کردن: (مصدر لازم ) [مجاز] مضایقه کردن، کوتاهی کردن.

معنی کلمه فروگذار در فرهنگ فارسی

فروگذاشت، فرودگ اشتن، غفلت، اهمال، تقصیر، کوتاهی، سستی وبی پروایی
( مصدر ) ۱ - ترک کردن از دست دادن ۲ - مضایقه کردن کوتاهی کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه فروگذار

با هر که نفس برآرم اینجا روزیش فروگذارم اینجا
قوله تعالی: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ و میراث دادیم بآن مستضعفان که ایشان را زبون میگرفتند مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا مشرقهای زمین و مغربهای آن الَّتِی بارَکْنا فِیها آن زمین که در آن برکت کردیم وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی‌ و تمام شد آن وعده نیکوی خداوند تو عَلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ بر بنی اسرائیل بِما صَبَرُوا بآنکه شکیبایی کردند وَ دَمَّرْنا و تباه کردیم ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ آنچه فرعون میکرد و میساخت و قوم او وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ (۱۳۷) و آنکه می‌ساختند از جفته رزان و سایه‌وان. وَ جاوَزْنا و فروگذارانیدیم بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ بنی اسرائیل را بدریا فَأَتَوْا عَلی‌ قَوْمٍ برگذشتند بر قومی یَعْکُفُونَ عَلی‌ أَصْنامٍ لَهُمْ که بر بتانی از آن خویش مقیم نشسته بودند قالُوا یا مُوسَی گفتند: ای موسی اجْعَلْ لَنا إِلهاً ما را خدایی کن کَما لَهُمْ آلِهَةٌ چنان که ایشان را خدایان‌اند قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (۱۳۸) موسی گفت شما قومی‌اید که هیچ ندانید.
ثمّ قال فی آخر الآیة: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً خدای در گذارنده گناهان است، و سترنده عیبهای عذر خواهان است، و ناپیدا کننده جرم اوّاهان. این دو نام از عفو و مغفرت درین موضع نهادن، معنی آنست که هر چه تا امروز کردی، پیش از آنکه امر و نهی فرستادم همه برداشتم، و از تو درگذاشتم. بنده من! هرگز جنایت کسی با عنایت من نتاود، و فضل من که یابد، مگر آنکه آفتاب عنایت برو تابد! بنده من! اگر قصد درست کنی، ترا بر سر راهم، اگر از من آمرزش خواهی، از اندیشه دل تو آگاهم! جرم ترا آمرزگار، و ترا نیکخواهم. هر کجا خراب عمری است، مفلس روزگاری، من خریدار اوأم! هر کجا درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی، من مولای اوام! هر کجا زارنده‌ای است از خجلی، سر فروگذارنده‌ای از بیکسی، من برهان اوام. هر کجا سوخته‌ایست از بیدلی، دردمندی از بی‌خودی، من شادی جان اوام!
واعظ حدیث سایه طوبی فروگذار کاینجا سخن ز سرو روان محمدست
گه طعنه‌ای ازین که رکابش دراز کن گه بذله‌ای از آن که عنانش فروگذار
ابونصر سرّاج گوید توکّل آنست که ابوبکر دقّاق گوید زندگانی با یک روز آوردن و اندوه فردا نابردن، و چنانک سهل بن عبداللّه گوید توکّل آنست که با خدای عنان فروگذاری چنانک او خواهد.
فروگذاری درگاه شهریار جهان فراق جویی از اولیا و از احباب
یا پرده‌ای به چشم تأمل فروگذار یا دل بنه که پرده ز کارت برافکنند
استریندبری به دلیل اهانت به اسکار دوم متهم شد و از آنجا که او در سوئیس ساکن بود و نمی‌خواست به سوئد برگردد، برای آلبرت پیگرد قانونی و احتمالاً محکوم شدن به زندان را به همراه داشت. با این حال کارل اوتو به ژنو سفر کرد و موفق به متقاعد کردن استریندبری برای آمدن به سوئد برای محاکمه شد. در جریان محاکمه در پاییز۱۸۸۴، استریندبری آزاد شد، اما از آلبرت و انتشارات وی برای سرمایه‌گذاری در نشر چنین کتاب‌هایی انتقاد شدید شد. منتقدان از پرداختن به پیشینه یهودی آلبرت فروگذار نکردند.
در پی تصویب طرح ملی کردن صنعت نفت در سال ۱۳۳۰ و تعین هیئت شش نفری به عنوان هیئت مدیره موقت شرکت نفت از طرف دکتر مصدق، شرکت نفت جنوب وابسته به دولت انگلیس که اداره صنایع نفت را عهده‌دار بود از هیچ اقدامی در جهت ایجاد انواع کارشکنی‌ها و اختلال در این صنعت فروگذار نکرد.
سختی‌های دوران کودکی مانند از دست دادن نزدیکان، فروگذاری در نگه‌داری و تربیت، سوء استفاده جنسی و جسمی و تبعیض رفتاری والدین با فرزندان به بروز افسردگی در بزرگسالی کمک می‌کند. سوء استفاده‌های جسمی و جنسی در دوران کودکی نقش ویژه و قابل توجهی در احتمال بروز افسردگی در مراحل مختلف زندگی دارد.
عاجز شوم و فروگذارم نیکو باشد سخن مقشر
فرو نهاد ز رخ پرده یار و در حق ما نکرد هیچ ز رحمت فروگذار امروز
بعد، سکان هدایت دستیاری ریاست کمیسیون مجلس ملی در امور انتخابات را در دست خود گرفت؛ ولی به عنوان عضو حزب «همت» با موضع‌گیری جمهوری دمکراتیک آذربایجان در قبال برخی مسائل سیاسی و اقتصادی مخالفت کرده و از آن مواضع به عمل می‌آورد. در کابینه دولت نصیب بیگ یوسف بیگلی که پنجمین هیئت دولت جمهوری بود، به عنوان وزیر کار و کشاورزی منصوب گردید. احمدبیگ که در تأسیس دانشگاه دولتی باکو مشارکت بسزایی داشت، در تسریع مذاکرات در این خصوص و تخصیص پول برای تأسیس دانشگاه از هیچ کوششی فروگذار نکرد.