فرومایگی

معنی کلمه فرومایگی در لغت نامه دهخدا

فرومایگی.[ ف ُ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) پستی. رذالت. ناکسی. دنائت. دونی. خساست. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
باد فرومایگی وزید و ازو
صورت نیکی نژند و محزون شد.ناصرخسرو.سخن به ز شکر کز او مرد را
ز درد فرومایگی بهتری است.ناصرخسرو.- فرومایگی کردن ؛ پستی نمودن :
فرومایگی کردم و ابلهی
که این پر نگشت و نشد آن تهی.سعدی.رجوع به فرومایه شود.

معنی کلمه فرومایگی در فرهنگ معین

( ~ . یِ ) (حامص . ) پستی ، رذالت .

معنی کلمه فرومایگی در فرهنگ عمید

۱. پستی.
۲. خواری.

معنی کلمه فرومایگی در فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت فرو مایه .

معنی کلمه فرومایگی در ویکی واژه

پستی، رذالت.

جملاتی از کاربرد کلمه فرومایگی

از دست رفته گیر عنان سخن، تو را چون هست بر سرت ز فرومایگی لگام
جوانیت باید همی تا دگر ره فرومایگی را به غایت رسانی
روزی بچنین خرمی ارشام کند مرد بی باده، فرومایگی و ابلهی استی
و یک دسته کسانی که به سبب نقص و فرومایگی شغل ایشان را برتری دهد. دسته ی اول با داشتن آن مشغله تواضع و گشاده روئی بیش کنند، و دسته ی دوم کبر و غرور بیش.
سخن به ز شکر کزو مرد را ز درد فرومایگی بهتری است
این نبود فضل و، نیابی بدین جز که فرومایگی و چاکری
طمع دلیل فرومایگی است کاهل را وگرنه نیست به تحسین کس هنر محتاج
گفت: این دنیا ملعون است، سرای بینوایی و بیدولتی، طبل میان تهی، و بساط فرومایگی. ربّ العزّة تا دنیا را بیافرید در آن ننگرسته، و آن را لعنت کرده، و دشمن داشته، و هر چه در آن، بلعنت کرده مگر سه چیز: ذکر خداوند جلّ جلاله، که در دنیا است و نه از دنیا است.
باد فرومایگی وزید، وزو صورت نیکی نژند و محزون شد
از سخنان امیر مومنان (ع): کسی که حرص دنیا و بخل بدان را با یکدیگر داشته باشد. بدو پایه ی فرومایگی چنگ زده است. کسی که دانش خویش را در تنهائی متعهد نبود، نزد مردمان بی آبرویش خواهد کرد.