فروع

معنی کلمه فروع در لغت نامه دهخدا

فروع. [ ف ُ ] ( ع مص ) برتر گردیدن از قوم خود به بزرگی یا به جمال. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). || از کوه بالا رفتن. || به وادی فرودآمدن. ( از اقرب الموارد ). || به لگام زدن اسب را و عنان کشیدن تا بازایستد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بر سر کسی زدن به عصا. ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن میان قوم و اصلاح نمودن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جولان کردن در زمین و دانستن دانش آن و شناختن نشانه های آن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) ج ِ فرع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مقابل اصول : از اصول و فروع معتقد ایشان استکشافی کنم. ( کلیله و دمنه ). و آن را اصول و فروع و زوایا نهاده. ( کلیله و دمنه ). || به اصطلاح اهل علم به معنی علم فقه باشد. ( آنندراج ). زیرا فقه علم استخراج احکام فروع دین است.
- فروع الباب ؛ رگهای متصل به باب الکبد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- فروع الجوزاء ؛ گرمای سخت. یقال : له نجم الفروع ایضاً. ( منتهی الارب ). سخت ترین گرمای جوزا. ( اقرب الموارد ). ستاره ای که در جوزاست فرغ است با غین معجمه نه فروع به عین مهمله. رجوع به فرغ و فروغ شود.
فروع. [ ف َرْ وَ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). دارةالفروع جایی است. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه فروع در فرهنگ معین

(فُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فرع ، ۱ - شاخه ها. ۲ - ریشه هایی که از یک بیخ برآمده باشد. ۳ - اموری که پیرو یک اصل باشند. ۴ - علم فقه .

معنی کلمه فروع در فرهنگ عمید

= فرع
* فروع دین: عبادات و اعمالی که مسلمان باید انجام بدهد و عبارت است از: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امربه معروف، نهی از منکر.

معنی کلمه فروع در فرهنگ فارسی

جمع فرع به معنی شاخه و آنچه که ازاصل چیزی جداشود
جمع فرع ۱ - شاخه ها ۲ - ریشه هایی که از بیخ بر آمده باشد ۳ - اموری که پیرو یک اصل باشند و از آن منشعب شده باشد ۴ - علم فقه .

معنی کلمه فروع در ویکی واژه

جِ فرع ؛
شاخه‌ها.
ریشه‌هایی که از یک بیخ برآمده باشد.
اموری که پیرو یک اصل باشند.
علم فقه.

جملاتی از کاربرد کلمه فروع

خورشید جبینی، که فروع رخش از دور چون شعله زد، آشوب ز ذرات بر آورد
ای شکوه سقف مرفوع تو گردون را پناه ای فروع صحن دلخواه تو گیتی را ضیاء
مفتی، ز اصول و ز فروعم خبری نیست یک مسأله جز عشق، نیاموخت ادیبم
مؤلف در مقدمه کتاب علم تفسیر را گرانمایه‌ترین و شریف‌ترین علوم می‌داند و معتقد است برای تفسیر نیاز است مفسر در اصول و فروع معارف دینی، و علوم مربوط به زبان عربی و فنون و صناعات ادبی توانا باشد.
به مرور زمان، خط نسخ نیز فروعی پیدا کرد. در قرن هفتم یاقوت مستعصمی در مورد اقلام خط، ابتکاراتی بخرج داد و مخصوصاً ثلث را به زیباترین شکل درآورد در واقع این خطوط توسط وی ظهور کرد؛ و به‌طور کلی دو خط نسخ و کوفی در کتابت عربی معمول گشت. این دو خط ریشه تمام خطهای اسلامی هستند. خط محقق از کوفی استخراج شد و نزدیکترین خط به کوفی است. محقق را پدر خطوط و ثلث را مادر خطوط می‌نامند.
نگاه مرد خردمند بر حقیقت کار فقیه مدرسه درمانده اصول و فروع
چهل حدیث‌ها در ابتدا موضوع خاصی نداشت اما در ادامه نویسندگان بنا به ذوق و علاقه خود در زمینه‌های خاصی از جمله فضائل و مناقب امام اول شیعیان و اهل بیت پیامبر، امام دوازدهم شیعیان، جهاد، اخلاق، مواضع و خطب، زهد، اصول یا فروع دین و… چهل حدیث نگاشته‌اند. برخی چهل حدیث‌ها به نظم درآمده‌است. برخی دارای به فارسی یا عربی یا هر دو و تعدادی دارای شرح و توضیح است.
در طرح فروعات فقهی مؤلف به ذکر فروعات و در کنار آن اقوال و نظریات فقها با عبارت أصحابنا، أکثر أصحابنا، أکثر أصحابنا المحصلین، پرداخته است، اما از ذکر روایات و مباحث استدلالی و نظائر آن کمتر مطلبی دیده می‌شود.
یافته از ره اصول و فروع بخت ایشوع و رای بختیشوع
ما سایه و خورشید توئی ای شه مردان ما جمله فروعیم و تو خود اصل وجودی
تابع شرع خداییم و رسول تا بقاییم از فروع و از اصول
امام الحرمین جوینی می‌گوید: امامت مربوط به اعتماد است و از فروع دین است.
فروعاتی را که واضح بوده‌اند فقط به بیان فتوای آن پرداخته‌اند اما فروعات مشکل یا نامأنوس را با ذکر دلیل بیان نموده‌اند. در صورت ترجیح نظریه‌ای، با ذکر دلیل، قول قوی را انتخاب نموده و در صورت نبودن مرجح توقف نموده و حکم به تخییر کرده‌اند.
شیعیان اعتقاد به ارکان را به دو صورت اصول و فروع دین بیان‌می‌کنند. اصول بر مبنای اصول عقیدتی است و فروع بر مبنای اعمال واجب. اعتقاد به اصول شرط پذیرش دین و مذهب‌اند اما انجام فروع شرط لازم برای مسلمان‌بودن نیست. اصول مذهب شیعه (سه اصل اول اصول دین اسلام) به‌ترتیب از قرار زیرند:
گروهی علم ظاهر را بخوانند فروع و اصل او یکسر بدانند
نه بهره زعلم فروع و اصول شرمت بادا زخدا و رسول
علم و تصدیق جمله قول رسول در جمیع فروع و کلّ اصول