فروزیده

معنی کلمه فروزیده در لغت نامه دهخدا

فروزیده. [ ف ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) روشن شده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( برهان ). رجوع به فروزیدن شود. || موصوف گشته. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). موصوف. ( برهان ) ( از فرهنگ دساتیر ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 258 شود.

معنی کلمه فروزیده در فرهنگ معین

(فُ دِ ) (ص مف . ) افروخته ، روشن شده .

معنی کلمه فروزیده در ویکی واژه

افروخته، روشن شده.

جملاتی از کاربرد کلمه فروزیده

ز خام و پخته تهی گشت جان من باری مدد مدد تو چنین آتشی فروزیده