فروزندگی
معنی کلمه فروزندگی در فرهنگ عمید
معنی کلمه فروزندگی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فروزندگی در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه فروزندگی
نفس از بیم فروزندگی آتش مهر برنیاید ز دل و نام نهندش خففان
که تا جاودان زندگی باشدت چو مه شب فروزندگی باشدت
ز من هر نمی، چشمهٔ زندگی است سیاهیم بهر فروزندگی است
دور فلک را ز فروزندگی داغ کند حسرت شبهای من
کسی کاو توانا شد و تندرست خرد را به مغزش فروزندگی است
بو که دلت یابد از آن زندگی روز حیات تو فروزندگی
همه دیوار و صحن او ز رخام به فروزندگی چو نقره خام