فروزان. [ ف ُ ] ( نف ) صفت فاعلی از فروختن. افروزنده. درخشنده. ( حاشیه برهان چ معین ). تابنده. ( صحاح الفرس ). روشن. درخشان. فروزنده : که فرزند آن نامور شاه بود فروزان چو در تیره شب ماه بود.فردوسی.تهمتن چو بشنید آن خواب شاه ز باز و ز تاج فروزان چو ماه.فردوسی.فروزان یکی شمع بنهاد پیش سخن راند هر گونه از کم و بیش.فردوسی.از خاکستر آتشی فروزان کرد. ( تاریخ بیهقی ). جوانی همه پیکرش نیکوی فروزان از او فره خسروی.اسدی.تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا.امیرمعزی.آه من چندان فروزان شد که کوران نیمشب از فروغ سوز آهم رشته در سوزن کشند.خاقانی.قلب الاسد از اسد فروزان چون آتش عود عودسوزان.نظامی.گه آوردی فروزان شمع در پیش در او دیدی و در حال دل خویش.نظامی || شادمان. سرخوش : جهانجوی برتخت شاهنشهی نشسته فروزان ابا فرهی.فردوسی.
فُروزان (۱۳۱۶ش- تهران 4بهمن 1394ش) (نامِ اصلی: پروین خیربخش) بازیگر سینمای ایران .از ۱۳۴۱ش با دوبله و گویندگی در نقش های دوم و سوم فعالیتِ خود را آغاز کرد، و تا ۱۳۴۴ ادامه داد. از ۱۳۴۲ با ایفای نقش در فیلم ساحل انتظار بازیگری را شروع کرد و تا ۱۳۵۶ در سینما فعال بود. در ۵۸ فیلم بازی کرد، و به نماد هویت زن در فیلم فارسی شناخته شده است . در کارنامۀ مفصل بازیگری او فقط یک فیلم با یک کارگردانِ موج نو دیده می شود: دایرۀ مینا، اثر داریوش مهرجویی (۱۳۵۴). اکثر فیلم های او آثارِ مشهور فیلم فارسی اند، همچون انسان ها ، گنج قارون (۱۳۴۴)، شمسی پهلوون (۱۳۴۵)، ناخدا (۱۳۵۲)، و تعداد اندکی از آن ها متعلق به فیلم سازان موج سوم اند، مانند رقاصۀ شهر (۱۳۴۹)، باباشمل (۱۳۵۰)، قلندر (۱۳۵۰)، ودشنه . (۱۳۵۱).
معنی کلمه فروزان در ویکی واژه
تابان، درخشان.
جملاتی از کاربرد کلمه فروزان
فروزانفر در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد، اما همکاری خود را در تدریس در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانیِ عمر ادامه داد. در همین زمان، عضویت مجلس سنا را یافت. مدتی نیز ریاست کتابخانهٔ سلطنتی را به عهده گرفت. بدیعالزمان فروزانفر در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ بر اثر سکتهٔ قلبی در ۷۳ سالگی درگذشت.
شد چو پیراهن فانوس فروزان به نظر آستینی که به مژگان شرر بار زدند
چنان دید در خواب کاتشپرست سه آتش ببردی فروزان به دست
چو شاهِ زَنگ بودش جَعدِ پیچان؛ دو رُخ پیشش چو دو شمعِ فروزان.
همچو شمعم برفروزان روز وصل همچو سروم از در دل می خرام
آتش عشقش فروزان آن چنان که نداند او زمین از آسمان
در میان میراث غنی افغانستان، بناهای آتشکدههای بسیاری میتوان یافت، مانند باقیماندههای معبد نُهگنبد (نوبهار) در بلخ، اما از آتشهای بهرامی که هنوز فروزان باشند دادهای در دست نیست.
شمعی که فروزان نشود کوکب ماست برقی که ضیا نمی دهد مطلب ماست
فروزان جبین و گشاده برا ندانست کس بازش از حیدرا
از دید ایرانشناسان، اسطوره آتشِ بهرام پیوندهای عمیقی با افسانههای پیشازرتشتی دارد و به مرور، با گسترش مزدیسنا، در لباس آیین نگهداری از آتشِ مقدسِ همیشهفروزان فراگیر شده، و به شکل نمادی زنده از پیروزمندی و دوام درآمده. در کاربرد روزمره، آتش بهرام گاهی به آتشکدههای بزرگی که با آذر بهرام روشن شدهاند گفته شده، و آدریان یا آگیاری، به آتشکدههای کوچک.
اولین شان آن مهین وخشور بود کز جبین او فروزان نور بود
احمد محرمزاده یخفروزان سیاستمدار ایرانی و نماینده دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی ایران است. وی موفق شد در یازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی که در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۹۸ برگزار شد، با تقریب ۲۹ هزار و ۸۲۶ رای از مجموع ۷۶ هزار و ۷۱۵ رای، از حوزه انتخابیه اهر و هریس از استان آذربایجان شرقی به مجلس راه یابد.
چو شیرین دید کآمد نامهٔ شاه رخ از شادی فروزان کرد چون ماه
به زنجیر سر زلفش دلم در قید محکم بود فروزان کاکلش بر سر بهر سو بند بر بندم