فرودی

معنی کلمه فرودی در لغت نامه دهخدا

فرودی. [ ف ُ ] ( حامص ) سراشیب بودن. سرازیری : و به یک سو از آن میل نکند سراشیب از بهر فرودی. ( التفهیم ).
- فرودی مایه .رجوع به مدخل فرودی مایه شود.

معنی کلمه فرودی در فرهنگ فارسی

انحطاط تنزل .

معنی کلمه فرودی در فرهنگستان زبان و ادب

{cadential} [موسیقی] منسوب به فرود

معنی کلمه فرودی در ویکی واژه

منسوب به فرود.

جملاتی از کاربرد کلمه فرودی

سرسال نو هرمز فرودین بیامد بر شاه ایران زمین
یک روضه حورعین همه با موی عنبرین یک باغ فرودین همه با زلف مشکبار
بهار نشاطم خزان گشت ازیرا چه در فرودین‌ها چه در مهرگان‌ها
ارگ در نهم فرودین ماه سال ۱۳۸۷ به شمارهٔ ثبت ۲۳۰۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
خسروا دانی که اهل عالم از احسان تو فیض باد فرودین و ابر نیسان یافتند
ظل ملک که چرخ به جان بوسدش زمین خرم به فضل وی زره آمد چو فرودین
فرودینست شنهشاه و تو بستان لیکن فرودین چون برود فر برود از بستان
طرح‌های دقیق تر از میزان نور تولید شده استفاده می‌کنند. ثبت نور از ذرات اولیه و ثانویه، برای یک کالریمتر چرنکوف، بازده نور کل متناسب با انرژی ذرات فرودی است.
احمد معصومی‌فر (زاده یکم فرودین ۱۳۴۰) دیپلمات ایرانی است.
آرمان صالحی (متولد ۷ آبان ۱۳۷۱ در کلاله) بازیکن والیبال ایرانی است.وی در فرودین سال ۱۴۰۰ به تیم ملی والیبال مردان ایران دعوت شد.
کنون از رعد ابر فرودین راست فراز چرخ کوس البشاره
مسکن تو عالمی است روشن وباقی نیست تو را عالم فرودین مسکن
ای چریده در زمان حزم کارآگاه تو کفرودین در یک زمین آن یک‌نزار این یک ثمین
وز گاه بیفتد به سوی چاه فرودین وز صدر برانند سوی صف نعالش