فروخت. [ ف ُ ] ( مص مرخم ، اِمص ) مقابل خرید و ابتیاع. فروش. بیع. ( یادداشت بخط مؤلف ) : پر از خورد و داد و خرید و فروخت تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت.فردوسی.ز داد و دهش وز خرید و فروخت تو گفتی همی شارسان برفروخت.فردوسی.هرکه بخواهد برگیرد و خرید و فروخت در میان چکار دارد؟ ( تذکرة الاولیاء عطار ). رجوع به فروختن شود.
معنی کلمه فروخت در فرهنگ معین
(فُ ) (مص مر. ) فروش ، فروختن . مق خرید.
معنی کلمه فروخت در فرهنگ عمید
فروختن، فروش.
معنی کلمه فروخت در فرهنگ فارسی
اسم مصدریامصدرمر م فروختن، فروش، مقابل خرید ۱ - فروش فروختن مقابل خرید . یا خرید و فروخت . خرید و فروش بیع و شری : اسباب خرید و فروخت مهیا داشتی .
معنی کلمه فروخت در ویکی واژه
فروش، فروختن. مق خرید.
جملاتی از کاربرد کلمه فروخت
کی نامدار اندر آمد به خشم همی آتش افروخت از هر دو چشم
آتش کید بر فروخته اند خرمن بس کسان که سوخته اند
به مرگش، زمانه دل من بسوخت ز مغزم یکی آتشی برفروخت
برافروخت رخسار بانو چو ماه بدو گفت دستان که اینک سپاه
همان روز و همان شب هرمز از غم چو صبح آتش همیافروخت از دم
۴۸۰ تیر از این موشک نیز به تایوان فروخته شد و توسط نیروی هوایی تایوان مورد استفاده قرار گرفت.
میر بواحمد بن محمود آن بار خدای که چو خورشید بر افروخته زو روی گهر
آن شمع گر ز سوز دل من خبر نداشت بهر چه برفروخت چو بشنید نام من
این دو نفر مالکیت مناطقی را در هنیکر، واقع در کنزینگتون بهدست آوردند و موفق شدند اولین اتومبیل مشترک خود را در مارس ۱۹۱۵ تولید کنند. اما به دلیل آغاز جنگ جهانی اول، فرایند ساخت این خودرو هرگز عملی نشد و با گسترش جنگ، مارتین به نیروی دریایی بریتانیا پیوست، بمفورد نیز به ارتش بریتانیا ملحق شد. تمام تجهیزات و ماشینآلات این کارخانه نیز به یک شرکت هواپیماسازی انگلیسی، تحت عنوان شرکت هوانوردی ساپویت فروخته شد.
جان آدم نیز سر فقر سوخت هشت جنت را بیک گندم فروخت
بفروخته خریدی آورده را ببردی یاری چه دیدهای تو زین پس چه دید باید
بگفت این و آمد بتنگ اندرش برافروخت ژوبین زد بر سرش