فرنود. [ ف َ ] ( اِ ) برهان و دلیل. ( برهان ). برساخته فرقه آذرکیوان است. ( از حاشیه برهان چ معین ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 257 شود. - فرنودسار. رجوع به فرنودسار شود.
معنی کلمه فرنود در فرهنگ فارسی
برهان و دلیل
معنی کلمه فرنود در فرهنگ اسم ها
اسم: فرنود (پسر) (فارسی) (تلفظ: farnud) (فارسی: فَرنود) (انگلیسی: farnud) معنی: برهان و دلیل، [از برساخته های دساتیر ـ برهان چ معین]، برهان، دلیل
جملاتی از کاربرد کلمه فرنود
رهبر و فرنود و روشنگر همی باشد دلیل پیچ و تاب و جنگ و مانند و نکو باشد نورد