فرموش. [ ف َ ] ( اِ ) به معنی فراموش است که از یاد رفتن و در خاطر نماندن باشد. ( برهان ) : بخور کاین جام شیرین نوش بادت بجز شیرین همه فرموش بادت.نظامی.ترکیب ها: - فرموش شدن . فرموش کار. فرموش کردن. فرموشی. فرموشیدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
معنی کلمه فرموش در فرهنگ معین
(فَ ) (اِ. ص . ) نک فراموش .
معنی کلمه فرموش در فرهنگ عمید
= فراموش
جملاتی از کاربرد کلمه فرموش
گفتا غمم فرموش کن گفتارم اندر گوش کن برخیز و جامی نوش کن از لعل شیرینم همی
خوانده است داستان اکلت الرطب و لیک فرموش کرده لفظ لفظت النواة را
برو فرموش کن دِه راندهای را رها کن در دهی واماندهای را
تو به کلی مکن از یاد نزاری فرموش که مرا تا نفسی هست به فکر تو درم
نفرموشم ز دل یاد تو هرگز نه روز رام نه روز هزاهز
کند چو دایره سر در سجود پا فرموش کسی که قیمت یک گام جست و جو فهمید
دمی خوش یافتی و نوش کردی دگر آن دم بکل فرموش کردی
معانی بدیع تو بیان علم توحید است نه توحید است اگر گوئی که توحیدست فرموشی
بخور کاین جام شیرین نوش بادت به جز شیرین همه فرموش بادت