فرمای

معنی کلمه فرمای در لغت نامه دهخدا

فرمای. [ ف َ ] ( نف مرخم ) فرما. ( ناظم الاطباء ). فرماینده. غالباً به صورت مزید مؤخر آید و اگر به تنهایی آید فعل امر است از فرمودن. رجوع به فرما شود.

معنی کلمه فرمای در فرهنگ فارسی

فرماینده . غالبا به صورت مزید موخر آید و اگر به تنهایی آید فعل امر است از فرمودن .

جملاتی از کاربرد کلمه فرمای

سر نمی پیچم ز فرمان تو ای سلطان عشق بنده فرمان پذیرم هر چه فرمایی مرا
بفرمای داری زدن پیش در که باشد ز هر سو برو رهگذر
ز سر سازم به راه مدعا پای به جان خدمت کنم خدمت بفرمای
از که نالم بگو ز کارگزار یا از آن کس که کار فرمای است
پیش رویش جان و دل قربان کنم هرچه فرماید نگارم آن کنم
لحن خوش دار چون به کوه آیی کوه را بانگ خر چه فرمایی
کار فرمای آسمان و زمین علی عالی آن امام همام
از ستم چون نفیر عام شود داد فرمای آن نفیری تو
همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید بهترین محل برای به‌کارگیری یک نخبه در مسائل پیچیده‌ای است که دارای مراحل سری متعدد می‌باشند.