فرمانه
معنی کلمه فرمانه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه فرمانه
این انگشتری مملکت عراق است و بدست تو دادیم و خلیفت مائی در آن دیار و پس از فرمانهای ما بر مثال تو کار باید کرد لشکری و رعیت را در آنچه بمصالح مملکت پیوندد. آن کارها را بدل قوی پیش باید برد. بوسهل گفت: فرمانبردار است بنده و جهد کند و از ایزد، عزّ ذکره، توفیق خواهد تا حقّ این اعتماد را گزارده شود و زمین بوسه داد و بازگشت سوی خانه، و همه بزرگان نزدیک وی رفتند و سخت نیکو حق گزاردند.
و گفت: هرچه هست در دو قدم حاصل آید، که یکی بر نصیبهای خود نهد، و یکی بر فرمانهای حق. آن یک قدم را بردارد و آن دیگر برجای آن بدارد.
و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، پاداشی نیکو دارد؛ و دربارهٔ او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸)
هست روشن این که برفرمانها این خر مقبل علامت می کند
به بخشایش امید و ترس از گناه به فرمانها ژرف کردن نگاه
پس قوّة پیغمبران، علیهم السّلام، معجزات آمد یعنی چیزهائی که خلق از آوردن مانند آن عاجز آیند و قوّة پادشاهان اندیشه باریک و درازی دست و ظفر و نصرت بر دشمنان و داد که دهند موافق با فرمانهای ایزد، تعالی، که فرق میان پادشاهان مؤیّد موفّق و میان خارجی متغلّب آن است که پادشاهان را چون دادگر و نیکو کردار و نیکو سیرت و نیکو آثار باشند، طاعت باید داشت و گماشته بحق باید دانست، و متغلّبانرا که ستمکار و بدکردار باشند، خارجی باید گفت و با ایشان جهاد باید کرد.
«به هر حال به وسیله بیگانگان برای تعمیم نام عربستان و فراموش شدن کلمه خوزستان سعی بسیار به کار رفت. این وضع تا سال ۱۳۰۳ه. ش؛ که حکومت مرکزی موفق شد پس از چندین سال غفلت از امور خوزستان به آن ناحیه توجه کند، باقی بود. در این تاریخ نام عربستان به کلی از فرمانها و مکاتبههای دولتی حذف و به {نام قدیمی آن} خوزستان تغییر نام یافت.»
این اداره دارای ۹ مدیریت مسلکی و اداری است. بایگانی دارای دو بخش عمده دستنویسها و اسناد تاریخی است که در مخزن اسناد تاریخی در حدود یکصد و نود هزار قطعه سند تاریخی از قبیل فرمانها، قبالهها، نکاحنامهها، روزنامهها، عکسها، و جز اینها بوده و در بخش دستنویسهای آن پیرامون نه هزار جلد دستنوشته از قبیل قرآن، رسالهها، دیوانها، کتب ادبی، تاریخی، فلسفی، و قطعه خطها موجود است.
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که زینت زبانها و یادگار جانها نام او، بنام او که آسایش دلها و آرایش کارها بنام او، که روح روحها و مفتاح فتوحها نام او، بنام او که فرمانها روان و حالها بر نظام از نام او، جلال الهیّت مطلع قدم او. بس قفلها که باین نام از دلها برداشته، بس رقمهای محبّت که باین نام در سینهها نگاشته، بس بیگانگان که بوی آشنا گشته، بس غافلان که بوی، هشیار شده، بس مشتاقان که باین نام دوست را یافته هم یا دست و هم یادگار، بنازش میدار تا وقت دیدار.
میگوید کار های خویش به آل سلجوق باز گذاشتیم. پس بر ما بیرون آمدند و روزگار بر ایشان برآمد و سیاه و سخت شد دلهای ایشان و از ایشان بیشتر فاسقانند یعنی گردن کشیدند از فرمانهای ما در دین و مسلمانی.
و گفت: هیچ مقام نیست برتر از موافقت در فرمانها ودر اخلاق.