فرمان راندن

معنی کلمه فرمان راندن در لغت نامه دهخدا

فرمان راندن. [ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) فرمان دادن بر کسانی که فرمان برند. تسلط داشتن. ( یادداشت به خط مؤلف ). حکومت کردن.

معنی کلمه فرمان راندن در فرهنگ معین

( ~ . دَ ) (مص ل . ) حکومت کردن .

معنی کلمه فرمان راندن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) فرمان دادن ۱ - حکومت کردن .

معنی کلمه فرمان راندن در ویکی واژه

حکومت کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه فرمان راندن

آق‌قویونلو دودمانی ترکمان ایرانی‌مآب بودند که از سال ۱۴۵۰ تا ۱۵۰۱ میلادی بر بخش‌هایی ایران، عراق، آذربایجان، آناتولی و قفقاز فرمان راندند. بنیان‌گذار این دودمان قره عثمان بود که آق‌قویونلو‌ها را به یک قدرت محلی تبدیل کرد و اوزون حسن آن را به اوج خود رساند. این دودمان در سال ۱۵۱۴ میلادی و پس از مرگ سلطان مراد از میان رفت.
و همچنانکه عالم مسخر امر او است، تن مردم مسخر روح گردانید تا مردم از ترکیب اعضا و ترتیب اجزای خود بر عالم علوی و سفلی مطلع گردند و از دانستن صفات صفات حق تعالی را بشناسند، و از امر کردن روح ایشان بدن ایشان را بدانند که فرمان راندن جان ایشان در تن ایشان همچو فرمان راندن حق تعالی است در عالم. و ما این معنی به شرح بیان کنیم و محققان در این معنی چنین گفته​اند:
چوپانیان از خانواده مغول بودند که در قرن ۱۴ میلادی به شهرت رسیدند. در آغاز زیر نظر ایلخانیان حکومت می‌کردند ولی پس از سرنگونی آن‌ها، بر بخشی از سرزمین های آنان فرمان راندند. چوپانیان آذربایجان را پایگاه قدرت خود قرار دادند؛ تا زمانی که جلایریان در بغداد به قدرت رسیدند.
اتابکان لرستان عنوان کلی دو سلسله مشهور به اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک است که از اواخر عصر سلجوقیان بیش از چهار سده بر نواحی وسیعی فرمان راندند.