فرضی

معنی کلمه فرضی در لغت نامه دهخدا

فرضی. [ ف َ رَ ضی ی ] ( ع ص نسبی ) دانای علم فرائض. ( منتهی الارب ). فرایضی. ( سمعانی ). العارف بالفرائض. ( اقرب الموارد ). رجوع به فرایض و فرایضی شود.
فرضی. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) عبیداﷲبن محمدبن احمدبن محمدبن علی بن مهران الفرضی المقری البغدادی ، مکنی به ابواحمد. امامی فاضل و پرهیزگار و ثقه بود. از قاضی ابوعبداﷲ محاملی و یوسف بن یعقوب بن اسحاق البهلول و جز آنان حدیث شنید. ابومحمد الخلال و ابوالقاسم ازهری را از وی روایت است. وی در شوال سنه 460 هَ.ق.به سن 82سالگی درگذشت. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).
فرضی. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن علی القلصادی ، مکنی به ابوالحسن. او را کتابی در فرائض مذاهب چهارگانه سنت است به نام «شرح فرائض الشیخ خلیل الممالکی ». ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1445 ).

معنی کلمه فرضی در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع . ] (ص نسب . ) تصوری ، خیالی .

معنی کلمه فرضی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فرض : مسئله فرضی .
علی بن محمد بن علی القلصادی مکنی به ابوالحسن او را کتابی در فرائض مذاهب چهار گانه سنت است به نام شرح فرائض الشیخ خلیل الممالکی .

معنی کلمه فرضی در ویکی واژه

teorico
تصوری، خیالی.

جملاتی از کاربرد کلمه فرضی

در این فرضیه بود فرض استطاعت و بس و گرنه هیچ مسلمان نمی‌کند اهمال
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم یعطی الشهید ست خصال عند اوّل قطرة من دمه، یکفّر عنه کل خطیئة، و یری مقعده من الجنة، و یزوّج من الحور العین، و یؤمن من الفزع الاکبر و من عذاب القبر، و یحلّی حلیة الایمان. و عن انس قال بعث النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سرّیة فقتلوا و انّ جبرئیل أتی النبی فاخبره انهم قد لقوا ربهم عز و جل فرضی عنهم و ارضاهم. قال انس کنّا نقرأ آیا بلّغوا قومنا انا قد لقینا ربنا فرضی عنّا و ارضانا
و این مطالعه بدیدۀ علم نتواند کرد زیرا که کمال علم آنست که قوت خیال صورت احکام را از مواد آن جدا چنانکه صورت مسئله وضع کند پس از نفس او تخرجی کند وضعی فرضی نه عقلی و هندسی و این معنی درین مقام خام نماید بلکه ناتمام نماید چون کمال در کار حاصل کند شبهات از روزگار عشق زایل کند آن صورت که از قوت خیال طلب می‌گیرد در درون پردۀ دل رود و پیش جمال بوی ننماید پس علم را بدو راه نماند زیرا که آنچه در قوت خیال پدیدار شود هم در محل او مضمحل گردد زیرا که وَشیکُالزَّوالِ وَسَریعُ الْاِنْتِقال است. ای عزیز آنچه در درون پردۀ دل بود آسان آسان بدو نتوان رسید در وی پندار یافت بیش از یافت بود آنچه پیرهری قدس اللّه روحَهُ گفت یافت تو از روی ماست اما دریافت تو نه ببازوی ماست بدین معنی قریب است همانا اَلْعَجْزُ عَنْ دَرْکِ الْاِدْراکِ اِدراکُ اشارتست بدین معنی:
وگفت: نشاید هیچکس را که در علم سخن گوید چون همان سخن را کسی دیگر گوید و نیابت می‌دارد و روا نبود که سخن گوید تا نه‌بیند که فرضی واجب است بروی سخن گفتن تا او را صلاحیت آن بود گفتند نشان صلاحیت آن چیست گفت: آنکه هر سخنی که گفته باشد هرگزش حاجت نباشد بار دیگرگفتن و دروی تدبیر آن نبود که بعد از این چه خواهم گفت: و سخن او از غیب بود چندان که از غیب برومی‌آید می‌گوید و خود را در میانه نه‌بیند.
فرضیه، نظریهای است که هنوز به محک آزمایش گذارده نشده‌است.
چنین زن نیابی به جز در خیال وگر زان که یابی به فرضی محال
را در نظر می‌گیریم. با توجه به فرضی که کردیم، مقدار
قال: یا رب! اجعلنی منهم. فقال: انّک لن تدرکهم. فقال موسی: یا رب اتیتک بوفد بنی اسرائیل، فجعلت وفادتنا لغیرنا، فأنزل اللَّه: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. فرضی موسی، فقال نوف: الا تحمدون ربّا حفظ غیبکم و أجزل لکم سهمکم، و جعل وفادة بنی اسرائیل لکم.
نگفتی بارها خواجو که سر در پایش اندازم ادا کن گر سری داری که آن فرضیست بر گردن
قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ أی ان کنتم معتقدین للایمان فلم رضیتم بقتل الانبیاء؟ اگر به توریة ایمان دارید در توریة کجاست که پیغامبران را کشید؟ و چرا کشید ایشان را؟ مفسران گفتند هر چند که ایشان قتل پیغامبران نکرده بودند لکن پدران ایشان کرده بودند، و ایشان بدان رضا میدادند و می‌پسندیدند، و پدران را بدان معنی دشمن می‌نگرفتند. و لو کانوا مؤمنون باللّه و النبیّ و ما انزل الیه ما اتّخذوهم اولیاء، و به قال النبی ع من حضر معصیة فکرهها کان کمن غاب عنها، و من غاب عنها فرضیها کان کمن شهدها.
فارغ نشوم یک نفس از بندگی عشق شکرانه فرضی که کنم نافله دارد
به خاک پای شه کردند عرضی چه عرضی؟ چون که بود از جمله فرضی