فرشی

فرشی

معنی کلمه فرشی در لغت نامه دهخدا

فرشی. [ ف َ] ( ص نسبی ) در تداول فارسی زبانان ، زمینی. ارضی. مقابل عرشی. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرش شود.
فرشی. [ ف َ ] ( اِ ) نوعی از چپق. ( ناظم الاطباء ).
فرشی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرش. ( سمعانی ).
فرشی. [ ف ُ ] ( اِخ ) حسن بن حسین بن عتیق ، مکنی به ابومحمد. از احمدبن حسن المقری روایت کند و ابوالقاسم سعدبن علی زنجانی و جز او را از وی روایت است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 206 ).

معنی کلمه فرشی در فرهنگ فارسی

حسن بن حسین بن عتیق مکنی به ابو محمد از احمد بن حسن المقری روایت کند و ابوالقاسم سعد بن علی زنجانی و جز او را از وی روایت است .

معنی کلمه فرشی در دانشنامه عمومی

فرشی ( انگلیسی: Freshii ) شرکت رستوران های زنجیره ای کانادایی است، که در سال ۲۰۰۵ تأسیس شد.

جملاتی از کاربرد کلمه فرشی

چو کهرم که از خون فرشیدورد دل لشکری کرد پر خون و درد
مجید تفرشی، یک پژوهشگر ایرانی مدعی است ۶هزار سند در آرشیو بریتانیا در مورد سوابق جزایر وجود دارد که مالکیت ایران را اثبات می‌کند
آرایهٔ گل هشت پر:قدیمی‌ترین نوع بافت در فارس می‌باشد که با گلبرگ‌هایی یکی درمیان سیاه و سفید و تیره و روشن کاربرد دارد. کمتر فرشی پیدا می‌شود که در آن گل هشت پر به کار نرفته باشد.
چه گویی کنون کار فرشیدورد که بود از تو همواره با داغ و درد
ز خون برادرش فرشیدورد ز رویین و لهاک شیر نبرد
دمان سوی لهاک فرشیدورد ز خواب خوش آمدش بیدار کرد
بگفت این و رخسارگان کرد زرد شد آن نامور شاه فرشیدورد
چو آواز دادش ز فرشیدورد دلش گشت پرخون و جان پر ز درد
دگر گرد آزاده فرشیدورد فگندست خسته به دشت نبرد
۳۸. ۲۰۰۶،  کره جنوبی، گیونگ‌سان: فرشید عبدی و داوود طاهری نیا مدال نقره، محمد محسن محمودی و مهدی کوهانی مدال برنز.
سویدای دل ماست سرای ملک العرش شما بنده فرشید و گرفتار سرائید
وز آن سوی لهاک و فرشیدورد بماندند بر دشت جنگ و نبرد
چو لهاک جنگی و فرشیدورد ابا سی‌هزار از دلیران مرد
میرزا اسماعیل خان لشکر‌نویس تفرشی معروف به دبیر فرزند آقا میرزا محمدتقی است که در تاریخ ۱۲۸۳ شمسی در تفرش وفات یافته‌است. قبر وی در کنار قبر میرعلام تفرشی و در محله استادیوم شهرستان تفرش واقع شده‌است.