فرسوده

معنی کلمه فرسوده در لغت نامه دهخدا

فرسوده. [ ف َ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) اسم مفعول از فرسودن. ( از حاشیه برهان چ معین ). به غایت کهنه و ازهم ریخته و پایمال گردیده و افسرده شده. ( برهان ). پوسیده. کهنه : گفتند یا موسی ما را جامه باید. خدای عزوجل بر تنهای ایشان جامه نگاه داشت ، فرسوده و دریده نشد. ( ترجمه تاریخ طبری ).
روان راست نو حله ای از بهشت
که هرگز نه فرسوده گردد نه زشت.اسدی.جز بیخردی کجا گزیند
فرسوده گلیم بر ستبرق.ناصرخسرو.نقش فرسوده فلاطون را
بر طراز بهین حلل منهید.خاقانی. || سوده. ساییده. در اثر سایش خسته شده :
سران را سر از ترک فرسوده بود
به خون دست با تیغ، آلوده بود.فردوسی. || سالخورده و پیر. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
ز بهر زن و زاده و دوده را
بپیچد روان مرد فرسوده را.فردوسی. || تباه. نابود. محوشده یا محوشونده :
فرسوده دان مزاج جهان را به ناخوشی
آلوده دان دهان مشعبد به گندنا.خاقانی.ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد مانده وفرسوده ما.نظامی.- فرسوده رزم ؛ آنکه در جنگ و کارزار پیر شده باشد. جنگ دیده. کاردیده. با فک اضافه نیز به کار رود :
یکی سرکشی بود نامش گرزم
گوی نامبردار و فرسوده رزم.فردوسی.- فرسوده روزگار ؛ تجربه کار زمانه. ( آنندراج از فرهنگ بوستان ). روزگاردیده :
ز من پرس فرسوده روزگار.سعدی.- فرسوده سوار ؛ سوار سالخورده. مرد جنگ دیده. فرسوده رزم :
همه گردان و سالاران و شاهان
هنرمندان و فرسوده سواران.فخرالدین اسعد.- فرسوده شدن ؛ از میان رفتن. فرسودن :
تا کی کند او خوارم تا کی زند او شنگم
فرسوده شوم آخر گر آهن و گر سنگم.بوشکور.- فرسوده کردن ؛ فرسودن و از میان بردن :
تو شان زیر زمین فرسوده کردی
زمین داده مر ایشان را زغارا.رودکی.- فرسوده گشتن ؛ کهنه شدن. پوسیده شدن :
تنت چو پیرهنی بود جانت را و اکنون
همه گسسته و فرسوده گشت تارش و پود.ناصرخسرو.در مسکنی که هیچ نفرساید
فرسوده گشت هیکل مسکینم.ناصرخسرو.بریخت چنگش و فرسوده گشت دندانش

معنی کلمه فرسوده در فرهنگ معین

(فَ دِ ) (ص مف . ) ۱ - ساییده . ۲ - کهنه و پوسیده شده . ۳ - آزرده شده .

معنی کلمه فرسوده در فرهنگ عمید

۱. کهنه و پوسیده.
۲. [قدیمی] نابودشده.
۳. [مجاز] خسته و ناتوان.
۴. [مجاز] سال خورده.
۵. [قدیمی، مجاز] کاهش یافته.

معنی کلمه فرسوده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ساییده ۲ - کهنه کرده ۳ - پوسیده ۴ - زدوده ۵ - محو کرده ۶ - کاسته کم کرده ۷ - پایمال گردیده ۸ - آزار رسیده آزرده .

معنی کلمه فرسوده در ویکی واژه

ساییده.
کهنه و پوسیده شده.
آزرده شده.

جملاتی از کاربرد کلمه فرسوده

می خور که جهان هیچ بود آخر کار خود را ز برای هیچ فرسوده مکن
دلها را به مهر ببریده جانها را ز عشق فرسوده
اضطراب هنگامی در فرد بروز می‌کند که شرایط استرس‌زا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا به‌طور مکرّر رخ دهد، همچنین اگر دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدّتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند، در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماری‌های جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیب‌پذیر می‌شود.
از تف اهم فلک آسوده است اشک چشمم را قدم فرسوده است
قسم بجان تو کز جان دلم به تنگ آمد اگرچه این تن فرسوده زنده با جان نیست
شاید که ز تو یک نفس آسوده نباشیم جز زیر پی عشق تو فرسوده نباشیم
پیکر فرسوده را دیگر تراش امتحان خویش کن موجود باش
استان کرمانشاه دارای ۲ هزار و ۸۶ هکتار پهنه‌های ناکارآمد شهری است که این پهنه‌های ناکارآمد به چهار گونهٔ بافت تاریخی، بافت‌های فرسوده میانی، سکونتگاه‌های دارای پیشینه روستایی و اسکان غیر روستایی دسته‌بندی می‌شود. در استان کرمانشاه ۴۰۸٬۷۱۶ نفر در بافت‌های ناکارآمد شهری سکونت دارند، که از این منظر استان کرمانشاه در رتبه پنجم کشور قرار دارد. میانگین عمر ساختمان‌ها در کرمانشاه نزدیک به ۲۵ سال اعلام شده‌است. همچنین در ۱ مرداد ۱۴۰۲ اعلام شد که نزدیک به ۱۴ هزار واحد مسکونی خالی در استان کرمانشاه وجود دارد که ۸۰۰۰ واحد آن مربوط به شهرستان کرمانشاه است.
در سال ۱۲۳۰ هجری قمری فتحعلی شاه همان ضریح را نقره پوش کرد که این ضریح به مرور زمان فرسوده شد و در سال ۱۲۸۰ ضریحی که از نقره ضریح سابق و نقره‌های موجود در خزانه ساخته شده بود به جای آن نصب گردید.
لبت فرسوده از روی تعطّش بلب آتش رخسان آسمانی
ای بسی جانها که فرسوده است عشق تا جهان بوده چنین بوده است عشق
گر نبردی سیل اشکم می شدم فرسوده پا گریه در راه طلب سعی مرا ناچیز کرد
قالب فرسوده زحمت انتظار مرگ نیست می‌کند ایجاد سیل از خوبش دیوار کهن
بقعه پیغمبر لوط با قدمت قاجاریان به شمارهٔ ثبت ۱۰۸۱۴ در ۲ بهمن ۱۳۸۲ به ثبت آثار ملی ایران رسید. این پیغمبر در شهرستان رباط‌کریم، بخش مرکزی، دهستان منجیل‌آباد، شمال غربی روستای محمدآباد پیغمبر قرار دارد. این بنای تاریخی به شدت فرسوده شده و وضعیت مطلوبی ندارد و هرلحظه احتمال ریزش آن وجود دارد.
روزی که پروفسور یوئن از دنیا رفت، هاچی ۱۸ ماهه بود. در روزهای بعد از مرگ او هاچی هر روز راس ساعت ۴ خود را به مقابل در ایستگاه قطار می‌رساند؛ تا شب منتظر می‌ماند و بعد به خانه برمی‌گشت. بعد از مدتی هاچی خانه اش را ترک کرد. خانهٔ جدید هاچی زیر یک قطار فرسوده در شهر بود آوازهٔ هاچی در شهر و حتی کشور پیچید. در همه جای ژاپن صحبت از این سگ بود. صحبت از عشق و وفاداری به صاحبش!