فرستو

معنی کلمه فرستو در لغت نامه دهخدا

فرستو. [ ف َ رَ ] ( اِ ) پرستوک باشد و به عربی خطاف گویند. ( برهان ). فرستگ. پرستو. رجوع بدین کلمات شود.

معنی کلمه فرستو در فرهنگ معین

(فَ رَ ) (اِ. ) پرستو.

معنی کلمه فرستو در فرهنگ فارسی

پرستو

معنی کلمه فرستو در فرهنگ اسم ها

اسم: فرستو (دختر) (فارسی) (پرنده) (تلفظ: farastu) (فارسی: فرستو) (انگلیسی: farastu)
معنی: نام پرنده ای که به آن پرستو، پرستوک و فرستگ می گویند، ( = پرستو )، ( در عربی ) خطاف مشهور است، پرستو، پرستوک و فرستگ می گویند و ( در عربی ) خطاف مشهور است پرستو

معنی کلمه فرستو در ویکی واژه

پرستو.

جملاتی از کاربرد کلمه فرستو

به نزد فرستو چو آمد فراز خروشید بر وی که ای رزم‌ساز
چنین گفت یک شب فرستوه شاه که دارم یکی خوب نخچیر گاه
فرستوه شاه فغنشور بود کز اختر به شاهیش منشور بود
خروشید و گفتا فرستو منم ز گردان جنگی بی‌آهو منم
درآمد فرستو به نزدش چو باد هم از ره پی کین دو بازو گشاد
همان جا که مرز فرستوه بود دزی جای دزدان نستوه بود
نریمان بپرسید کاین دز کراست فرستوه گفت ای رذ راه راست
به بدرود کردن فرستوه شاه در آن هفته بد با نریمان به راه
فرستو چو شیری برآشفته شد ز پیکار دشمن دلش تفته شد
ایا شهی که بدست تو بر نهاده خدای ز عدل و داد فرستون ز قسط میزان را