فرسایش
معنی کلمه فرسایش در فرهنگ معین
معنی کلمه فرسایش در فرهنگ عمید
۲. (زمین شناسی ) تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آب های روان و بادها.
معنی کلمه فرسایش در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فرسایش در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه فرسایش در دانشنامه عمومی
۱ - نیروی جاذبه ۲ - آب سطحی ۳ - آب زیر زمینی ۴ - آب های جاری ۵ - یخچال ها ۶ - باد - سیل زدگی - امواج دریا ۷ - عوامل دیگر
باد به خودی خود نمی تواند صخره ها را فرسایش دهد؛ ولی وقتی همراه خود ذرات معلق شن یا خاک را حمل می کند، موجب ساییده شدن حتی سخت ترین صخره ها نیز می گردد. این عمل شبیه حرکت با دور آهسته سنباده کشی است که به منظور تمیز کردن سطح فلزات پیش از رنگ کردن آن ها مورد استفاده قرار می گیرد.
معنی کلمه فرسایش در دانشنامه آزاد فارسی
ساییده شدن سطحِ زمین، براثر عاملی متحرک که منجربه تجزیه و حمل اجزای سنگ و خاک می شود. عوامل فرسایش عبارت اند از دریا، رودخانه ها، یخچالها، و باد. تفاوت هوازدگی و فرسایش در این است که در هوازدگی انتقال مواد صورت نمی گیرد. عوامل مؤثر بر فرسایش عبارت اند از آب به شکل امواج دریا، جریان های سطحی، رودخانه ها و آب باران، یخ به شکل یخچال ها، و باد که با کوبیدن ذرات ماسه روی سنگ های لُخت و جا به جاکردن تل ماسهها باعث فرسایش می شود. انسان نیز با کشاورزی نادرست و ازبین بردن جنگل ها در فرسایش سهیم است و این اعمال ممکن است موجب افزایش جریانِ سیلاب ها شود. فرآیند فرسایش رودخانه ای به چند شکل صورت می گیرد که عبارت اند از فرسایش های عمل هیدرولیکی، برسایش، سایش، و انحلال.
معنی کلمه فرسایش در ویکی واژه
فرسودن.
جملاتی از کاربرد کلمه فرسایش
فلک مانند گو سرگشتهٔ صحرای امکان شد چو دست عرش فرسایش گه رفتار چوگان شد
سمند عرش فرسایش گذر بر ساحتی دارد که زیر سم چوپای مور مالد فرق کیوان را
موج را هرزهدویها ز گهر دور انداخت آبرو در قدم آبلهفرسایش بود
چرا من خاکی و پستم ازیرا عاشق و مستم چرا من جمله جانستم ز عشق جسم فرسایش
چاره خامی نه بجوشیدن است و گمارش پخته آرزو نه بکوشیدن، همان مایه که نکوهش همسایه جوینده را به تن آسانی و بی دردی زبان زد و انگشت گزان دارد کوشش و دوندگی باید، بیش از آن هر چه جوشی و کوشی و خرامی و خروشی جز پشیمانی سودی و جز فرسایش تن و جان و پرداخت آسایش دل و روان بهبودی نخواهد داشت.
فعالیت بازرگانی خصوصی نیز تحت تأثیر بحرانهای سیاست خارجی و فرسایش داخلی بیزانس قرار گرفت.
قلم ماری است کز رشوت بود افسون گیرایش به این افسون توان رست از گزند روحفرسایش
دم تیغی که من دارم خمار حسرتش بیدل سحر پروردهٔ نازست زخم سینه فرسایش
ای تیغ تو فرسایش معادی ای دست تو آسایش موالی
آن که فرسود مرا در غم تنهایی و رفت، باد یارب همهجا شادی غمفرسایش
ور نه باری میفکن از پایش جان به تیر دعا مفرسایش