فرزام

معنی کلمه فرزام در لغت نامه دهخدا

فرزام. [ ف َ ] ( ص )لایق. سزاوار. درخور. ( برهان ). جدیر. ( یادداشت به خطمؤلف ). فرزان. ( حاشیه برهان چ معین ) :
مکن ای روی نکو زشتی با عاشق خویش
کز نکورویان زشتی نبود فرزاما.دقیقی.رجوع به فرزان شود.

معنی کلمه فرزام در فرهنگ معین

(فَ ) (ص . ) شایسته ، سزاوار.

معنی کلمه فرزام در فرهنگ عمید

سزاوار، شایسته، درخور، لایق: مکن ای روی نکو، زشتی با عاشق خویش / کز نکورویان زشتی نبُوَد فرزاما (دقیقی: ۹۵ ).

معنی کلمه فرزام در فرهنگ فارسی

( صفت ) لایق سزاوار درخور : مکن ای روی نکو زشتی با عاشق خویش کز نکو رویان زشتی نبود فرزاما . ( دقیقی )

معنی کلمه فرزام در فرهنگ اسم ها

اسم: فرزام (پسر) (فارسی) (تلفظ: farzām) (فارسی: فرزام) (انگلیسی: farzam)
معنی: لایق، درخور، شایسته، سزاوار

معنی کلمه فرزام در ویکی واژه

شایسته، سزاوار.لایق.درخور

جملاتی از کاربرد کلمه فرزام

فرزامی (صادق هاتفی) در سال‌های نخست انقلاب با تصاحب دارایی همسرش(کتایون ریاحی) به آمریکا می‌رود و پس از تمام شدن پول هایش به ایران باز می‌گردد. او که تحت تاثیر فیلم های پر زدو خورد آمریکایی و هم چنین داروهای مخدر است در شب مراسم ازدواج همسر سابقش، دختر کوچک خود «گلی» را می رباید. او که خود را «رمبو» تصور می کند در این خیال است که هلی‌کوپترهای آمریکایی برای نجات او آمده اند. حادثه ای عظیم در پشت بام ساختمانی به انتظار اوست.  
حمید فرزام در کتاب «تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت‌الله ولی» نوشته
دو قربانی مستقیم این جریان سیمون فرزامی، روزنامه‌نگار یهودی ایرانی، که در ۲۵ آذر ۱۳۵۹ تیرباران شد و خسرو قشقایی، ایلخان ایل قشقایی که در ۹ مهر ۱۳۶۱ به دار آویخته شد، بودند.
سر به سر زآغاز و از انجام او شرح بوق و خوبی فرزام او
چون بر او عرض امانت شد به جهل خویش را فرزام هم دانست و اهل