معنی کلمه فردی در لغت نامه دهخدا
اگر با بخت نرماده قرینند این خدادوران
تو چون دوران به فردی ساز کآخر فرد دورانی.خاقانی.|| ( ص نسبی ) منسوب به فرد. انفرادی. رجوع به فرد شود.
فردی. [ ف َ ] ( اِ ) طومار. || فهرست. ( ناظم الاطباء ).
فردی. [ ف َ دا ] ( ع ق ) یکان یکان : جأوا فردی ؛ آمدند یکان یکان. ( منتهی الارب ). واحداً بعد واحد. ( از اقرب الموارد ).