فردگرایی
معنی کلمه فردگرایی در دانشنامه آزاد فارسی
دیدگاهی در علم سیاست، مبنی بر برتر انگاشتن فرد از جمع و نقطۀ مقابل جمع گرایی. به این دیدگاه در نوشته های جان لاک و جرمی بنتام فردگرایی تملکی می گویند؛ آنان در نوشته های خود جامعه را مرکّب از اشخاصی توصیف می کنند که از طریق مناسبات بازار در حال تعامل با یکدیگرند. نظریه پردازانی چون تامس هابز و آدام اسمیت نیز جامعه را پدیده ای ساختگی می دانستند که فقط برای خاطر اعضایش وجود دارد و داوری صحیح درباره اش فقط بر طبق معیارهایی صورت می پذیرد که افراد آن برقرار کرده اند. با این همه انسان فردگرا لزوماً بر آموزۀ خودخواهی و نفع شخصی تکیه نمی کند.
معنی کلمه فردگرایی در دانشنامه اسلامی
قرائت های مختلفی از فردگرایی وجود دارد: از فردگرایی آلمانی و فرانسوی تا فردگرایی انگلیسی و آمریکایی؛ از فردگرایی انحصارگرا (Possessive Ind.) تا فردگرایی گسترش خواه (Developmental Ind)؛ از فردگرایی روش شناختی و عرفت شناختی تا فردگرایی ذره ای و ملکی. عنصر مشترک در تمام این قرائت ها نقش محوری فرد است. دانشمند معاصر، لیوکس (Lukes،۱۹۷۳) حداقل یازده معنای ممکن برای این واژه تشخیص داده است که دامنه معنایش از احترام به ارزش انسانی، استقلال و آزادی عمل، حرمت امور شخصی، خود - بسطی،
self - development.
تاریخ این اصطلاح نیز جالب است. در قرن نوزدهم، در کشورهای مختلف معانی متفاوتی از فردگرایی متبادر به ذهن بود، هر چند امروزه این معانی بتدریج به هم نزدیک شده اند. معنای فرانسوی آن در واکنش به روشنگری و انقلاب فرانسه همواره میل به بدی داشته است و دلالت بر هرج و مرج و بی نظمی اجتماعی می کرد. کاربرد آلمان این واژه ابتداء از سوی طرفداران استعداد فردی به ویژه هنرمندان بر اندیشه رومانتیک «فردیت»، تصور وحدت فرد، خلاقیت، و خود فهمی استعمال شد. سپس به نظریه ارگانیک اجتماع بخصوص ملت توصعه پیدا کرد.«در انگلستان واژه فردگرا معمولا لقبی بود برای افرادی که ناسازگار با مذهب بودند، ضمن اینکه برای استعدادهای اصیل مردان انگلیسی متکی به خود و مستقل به ویژه طبقات متوسط و نیز چهره های مشهور لیبرال کاربرد داشت. فردگرایی نیز دلالت بر حداقل مداخله دولت داشت که متضاد با سوسیالیسم یا جمع گرایی است. در ایالات متحده، از همان آغاز، فردگرایی شعاری برای بنگاه آزاد شد، با دولت محدود و آزادی شخصی.»
The Blackwell Encyclopaedia of Political Thought، Edited By David Miller، Basil Blackwell، ۱۹۹۱، P. ۷۹۰.
بدین ترتیب، اصالت فرد، جنبه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فلسفی دارد که تفکیک این ابعاد از یکدیگر و شناسایی و تحلیل آن ها می تواند به شناخت دقیق «فردگرایی» و نظام «لیبرال - سرمایه داری» بینجامد.معنای جامعی که همه ابعاد فردگرایی را می پوشاند در فرهنگ اقتصادی نئوپالگریو (۱۹۸۷) درج شده است:«فردگرایی، آن نظریه اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی است که ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در قبال اجتماع یا جامعه اختصاص می دهد، و در نتیجه فردگرایی نظریه ای است که از آزادگذاردن افراد به نحوی که عمل کنند به هر آنچه که تصور می کنند به نفع شخصی خودشان است، حمایت می کند.»
The New Palgrave، P. ۷۹۰.
...
معنی کلمه فردگرایی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه فردگرایی
از شناسههای فرهنگی در میان کشورهای اسکاندیناوی میتوان به فردگرایی، سونا در فنلاند، هوگه و دوچرخه کالسکهدار در دانمارک، و نوآر نوردیک اشاره کرد. منظور از «هوگه»، گرایش به ایجاد فضاهای دنج و آرامشبخش در خانه و محلهای دیگر است. نوآر نوردیک نیز اصطلاحی است که برای اشاره به فیلمها و سریالهای اسکاندیناوی در سبک جنایی بهکار میرود.
پس از سال ۱۸۵۰، گرین در اصلاحات کارگری فعال شد و به عنوان معاون رئیس حزب اصلاحات کار نیوانگلند انتخاب شد، اکثریت اعضای عضو طرح بانکداری متقابل پرودون و در سال ۱۸۶۹ به عنوان رئیس اتحادیه کارگران ماساچوست منسوب شد. وی سپس بخشهای سوسیالیستی، متقابل و مالی را منتشر کرد (۱۸۷۵). او متقابل را ترکیبی از آزادی و نظم میدانست. انجمنگرایی وی توسط فردگرایی بررسی میشود. به کار خود توجه کن، قضاوت نکن که مورد قضاوت قرار نخواهی گرفت. در مورد اموری که کاملاً شخصی است، به عنوان مثال رفتار اخلاقی، فرد حاکم است و همچنین بر آنچه خود تولید میکند حاکم است. به همین دلیل او خواستار متقابل در ازدواج است - حق برابر زن در آزادی شخصی و مالکیت خود.
فردگرایی بر این است که شخصی که در جامعه شرکت میکند سعی میکند منافع خودش را به پیش ببرد یا اقلاً این حق را مطالبه میکند که بدون لحاظ کردن منافع جامعه منافع خود را پی بگیرد (فردگرا الزاماً اگوییست نیست). هیچ فلسفهای که قربانی کردن منافع شخصی فرد را برای اهداف بالاتر اجتماعی قربانی کند مطلوب فردگرا نیست. به هر روی، ژان ژاک روسو، ادعا میکند که مفهوم خواست عمومی در قرارداد اجتماعی تنها مجموعهٔ خواستهای فردی نیست و منافع فرد را به پیش میبرد (قید قانون به خودی خود برای فرد مفید خواهد بود، چنانکه فقدان احترام به قانون، از نظر روسو، الزاماً مستلزم شکلی از نادانی و تسلیم شدن به شور فرد به جای خودمختاری مرجح عقل است)
در اروپا بهخصوص در دو کشور فرانسه و انگلستان تفسیرهای متفاوتی از سوسیالیسم به منزلهٔ دو مکتب به منصهٔ ظهور رسید: ابتدا در انگلستان ۱۸۲۷ مکتب رابرت اوون در مقالهای تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» به سازماندهی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پرداخت و بعد در فرانسه در سال ۱۹۳۲ عقاید کلودهانری سن سیمون مبتنی بر اجتماعی کردن مالکیت وسایل تولید جمعی کاتولیک در مقابل فردگرایی پروتستان بود. بهطورکلی «سوسیالیسم فرانسه با الهام از روسو، یک جهتگیری روستایی و بازگشت به طبیعت داشت اما سوسیالیسم انگلستان با صنعت برخورد مثبت تری داشت.»
۱- نیاز به مفاهیمی دقیق تر: در انتقاد از مفهوم فردگرایی فیسک (۲۰۰۲) میگوید:
تا مرگ اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، و دیگر کشورهای کمونیستی، سرمایهداری به عنوان دشمن بزرگ کمونیسم، و ایالات متحده به عنوان رهبر سرمایهداری شناخته شدهاست. آنها در بین پیروان خود از آمریکا ستیزی حمایت کردند. راسل برمن خاطرنشان میکند که در اواسط قرن ۱۹، «مارکس تا حد زیادی پویایی سرمایهداری و دموکراسی آمریکایی را تحسین میکرد و در ضدآمریکاییسم که مشخصه ایدئولوژی کمونیستی در قرن بیستم بود مشارکت نداشت». اوکانر استدلال میکند که «کمونیسم نمایانگر شدیدترین نسخه ضدآمریکاییسم بود-یک دیدگاه جهانی منسجم که بازار آزاد، مالکیت خصوصی، دولت محدود و فردگرایی را به چالش کشید».
نوشتار اصلی: انتقادها از مفهوم فردگرایی و جمع گرایی
فردگرایی را میتوان جهانبینیای تصور کرد که فرد در مرکز آن قرار دارد. اهدافِ فردی، ویژگیهای منحصربهفرد، فرمان راندن بر خویشتن، کنترلِ شخصی در عین احترام به فردیت دیگران و توجه به مسائلِ اجتماعی از خصوصیاتِ این نوع جهانبینی است. جمع گرایی را نیز میتوان وجودِ یک سری تعهدهای گروهی و متقابل میان اعضای گروه بدانیم که افراد موظف به اجرای آنها هستند.
جامعه گرایی واکنشی بر اهمیت جامعه و نهادهای آن فراتر از دولت و بازار تأکید می کند، که اغلب کانون توجه دیگر فلسفه های سیاسی هستند. همچنین بر نقش کلیدی جامعه پذیری، فرهنگ اخلاقی و کنترل های اجتماعی غیررسمی به جای اجبار دولتی یا فشارهای بازار تأکید می کند. این رویکرد، گزینه ای برای فردگرایی لیبرال و یک نقطه مقابل عمده برای جامعه گرایی اقتدارگرا ارائه می دهد؛ با تأکید بر اینکه حقوق قوی مستلزم مسئولیت های قوی است و نباید یکی به نام دیگری نادیده گرفته شود.