فرخش

معنی کلمه فرخش در لغت نامه دهخدا

فرخش. [ ف َ رَ ] ( اِ ) کفل اسب و استر و گاو و دیگر چارپایان باشد. ( برهان ).پرخش. کفل اسب. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
روز هیجا از سر چابک سواری بردری
از فرخش و ران اسب خصم کیمخت و بغند.سوزنی ( دیوان ص 62 ).فرخچ. فرخج. رجوع به فرخج و پرخش شود.

معنی کلمه فرخش در فرهنگ معین

(فَ رَ خْ ) پرخچ : کفل ، سرین .

معنی کلمه فرخش در فرهنگ عمید

= پرخش۱

جملاتی از کاربرد کلمه فرخش

آن جهان بختی که الا ز آستین فرخش روی ننمودست در عالم کف رادی مرا
فرخش باد سر سال و مه فروردین ایزدش باد بهر کار نگهدار و نصیر
بوسه دهد سپهر بر آن دست فرخش چون آرزوی تیغ نهد در کنار تیغ
بدان مرکب فرخش ننگری که ساکن یقین است و جنبان گمان
در باز کردم بر رخش دیدم جمال فرخش وز شرم شیرین پاسخش افتاده در بوک و مگر
ندیدی به غیر از خیال رخش نجستی به جز طلعت فرخش
چو آید به ایران پی فرخش ز چرخ آنچه پرسد دهد پاسخش
پارک سرچشمه در فرخشهر، با مساحتی بالغ بر۱۲۰ هزار مترمربع دارای چشمه‌ای پراز آب وفضای سبز زیبا و چشم‌نواز است.
جدول آرای حوزه شهرکرد، هفشجان، سامان، بن، فرخشهر و لاران
کعب اشتا لنگ و پای افراز را پاچیله دان ساغری کیمخت و چسته هم سرین باشد فرخش
موجب فتح است هر سالی رکاب فرخش فتح پیش آید سبک چون شد رکاب اوگران
جدول آرای حوزه شهرکرد، سامان، بن، فرخشهر، لاران و هفشجان
به عدل شاهیش آراسته ست هر بقعه به نام فرخش افروخته ست هر منبر
بر پایه آخرین بخش‌بندی سیاسی کشور، استان چهار محال و بختیاری دارای ۱۲ شهرستان، ۴۳ شهر، ۲۸ بخش و ۵۱ دهستان است. شهرستان‌های این استان عبارتند از: شهرکرد، بروجن، فارسان، لردگان، اردل، کوهرنگ، کیار، بن، سامان، خانمیرزا، فلارد و فرخشهر.