معنی کلمه فرخزاد در لغت نامه دهخدا
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] ( اِخ ) فرشته ای است موکل به زمین. ( برهان ).
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه ، واقع در500گزی خاور نقده و یک هزارگزی جنوب شوسه نقده به مهاباد. ناحیه ای است جلگه ای ، معتدل و دارای 495 تن سکنه است. از گدارچای مشروب میشود. محصولاتش غلات ، چغندر، توتون ، حبوب و برنج است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی آنها جاجیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فرخزاد. [ف َرْ رُ ] ( اِخ ) فرخان زاد. رجوع به فرخان زاد شود.
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ]( اِخ ) فرخزات. پدر آذرفرنبغ. رجوع به فرخزات شود.
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] ( اِخ ) خسرو. یکی از اعقاب خسروپرویز است که پس از مرگ آزرمدخت و پادشاهی کوتاه هرمز پنجم و خسرو چهارم ، تیسفون را فتح کرد و مدتی شهریاری داشت. ( از ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشیدیاسمی چ 2 ص 522 ). بنا به روایت فردوسی این شخص حاکم جهرم بود و پس از مرگ آزرمدخت بزرگان او را خوانده بر تخت نشاندند. او خود را از نژاد شاهنشاهان میدانست و دم از راستی و ایمنی و عدالت میزد.رجوع به شاهنامه فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 1960 شود.
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] ( اِخ ) رستم. پسر هرمزد ششم و از سرداران یزدگرد سوم بود.( ولف ). پسر فرخ هرمزد و برادر فرخ زاد هرمزد است. ( ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشیدیاسمی ص 522 ). این سردار در حمله عرب به ایران به دست سپاهیان بادیه نشین عرب کشته شد و پس از قتل او یزدگرد سوم آخرین خسرو ساسانی از پیش سپاه عرب گریخت و راه خراسان گرفت.( از تاریخ گزیده حمداﷲ مستوفی ص 124 ). وی سه ماه در قادسیه جنگید و سرانجام در رزمی که میان او و سعد وقاص سردار عرب درگرفت ، سعد تیغی بر سر او زد و با یکی دو ضربت دیگر او را هلاک کرد. پس از قتل او برادرش فرخ زاد هرمزد با سپاهی گران به مغرب ایران رسید امایاری او ثمری نداشت و سپاه ایران سرانجام شکست خورد. رجوع به شاهنامه فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 2979 شود.
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] ( اِخ ) هرمزد. یکی از بزرگان اواخر روزگار ساسانی و برادر رستم فرخزاد است که در زمان یزدگرد سوم منصب دریگ بذ یعنی ریاست امور دربار را داشت. او یکی ازکسانی است که موجب خلع و هلاک فرخزاد خسرو شدند و یزدگرد سوم را بر سر کار آوردند. ( از ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشیدیاسمی چ 2 ص 522 ). این شخص منجم بود و در حمله عرب سقوط امپراطوری ساسانی را پیش بینی کرده بود. ( از تاریخ گزیده حمداﷲ مستوفی ص 124 ).