فرخ فال
معنی کلمه فرخ فال در فرهنگ عمید
معنی کلمه فرخ فال در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فرخ فال در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه فرخ فال
چو دید سائل او سایه مبارک او ز دور گوید اینک همای فرخ فال
حزین ، اکنون به حاجی باد طوف کعبه ارزانی که من بر گرد این دیوان فرخ فال می گردم
بفرخ فال و خرم بخت و میمون روز و نیک اختر بدارالملک باز آمد شه نیک اختر از لشگر
بپرسیدی ازان پس حال او را جمال روی فرخ فال او را
ای ساقی دلکش فرخ فال دارم ز حیات هزار ملال
تو گوئی طوطی و کبک و همایست او و طاووس است شکر گفتار و خوش رفتار فرخ فال و خوش منظر
تو بنشستی بملک اندر بفرخ فال و نیک اختر نیارد بیشتر زین پیش گیتی مردم دون را
بفرخ فال می خور تا مغنی دهد، بالا سماع خر گهی را
ای سنایی خویش را چون طبع خرم وقت کن روح را چون خود همایون بخت و فرخ فال کن
خجسته بادا فصل ربیع و گردش سال بر این خجسته لقا پادشاه فرخ فال