فرحناک

معنی کلمه فرحناک در فرهنگ عمید

شاد، شادمان.

جملاتی از کاربرد کلمه فرحناک

رسیدند آن لشکری پیش سام فرحناک و خندان و دل شادکام
آن فرحناک که سودیست اگر زین دریاست وه اگر موجه اش از مهر شود گوهر زای
از فیض فرحناکی عهد تو عجب نیست کز موج اثر چین نبود جبههٔ یم را
چنان گیراست آن ملک فرحناک که گیرد، پا بجای نقش پا، خاک
ندیده در جهان کس این چنین جای فرح‌بخش و فرحناک و فرح‌زای
جواب تلخ شنیدن ز لعل میگونت چو تلخی می ناب آورد فرحناکی
تنگدل اهلی از آنگل چو شوی غنچه صفت که هزار از تو بیک خنده فرحناک کند
هوا لطیف و فرحناک شد چو چهره حور جهانچو خلد برین زیب و فر گرفت امروز
یارب این جام فرحناک مبادا خالی از کف شاه که سرچشمه فیض کرم است
خو اطرت را تا فرحناکی شود حاصل صغیر رفع اندوه و ملال از خو اطری غمناک کن