معنی کلمه فربهی در لغت نامه دهخدا
تنت یافت آماس و تو ز ابلهی
همی گیری آماس را فربهی.اسدی.لیکن از راه عقل ، هشیاران
بشناسند فربهی ز آماس.ناصرخسرو.چرب زبان گشتم از آن فربهی
طبع ز شادی پر و از غم تهی.نظامی.چوگاو ار همی بایدت فربهی
چو خر تن به جور کسان دردهی.سعدی.مکن صبر بر عامل ظلم دوست
که از فربهی بایدش کند پوست.سعدی ( بوستان ).