فراکن

معنی کلمه فراکن در لغت نامه دهخدا

فراکن. [ ف َ ک َ ] ( اِ ) جوی نوکنده عمیق که در آن تازه آب جاری و روان شده باشد. || جوی بلند همچو جویی که در کمر کوه و امثال آن کنده باشند. || ( ص ) بلند که نقیض پست باشد. ( برهان ).

معنی کلمه فراکن در فرهنگ معین

( ~ . کَ ) (اِ. ) نک فرکن .

معنی کلمه فراکن در ویکی واژه

نک فرکن.

جملاتی از کاربرد کلمه فراکن

یکی از نتایج کلیدی که در ۱۹۲۸ منتشر شدند، بیان می‌کنند که تحریک پوست تحت تحریک ثابت در ابتدا قوی بوده ولی به تدریج طی زمان کاهش می‌یابد، در حالی که تکانه‌های حسی که در طول اعصاب از نقطه تماس عبور می‌کنند از لحاظ قدرت ثابت اند، با این وجود فراکنسشان طی زمان کاهش یافته و در نتیجه میزان حس شدنشان توسط مغز محو می‌شود.
دادمش جوابی که چه منت که مرا نیز بی مادر تو هیچ نخسبید فراکند