فراهمی

معنی کلمه فراهمی در لغت نامه دهخدا

فراهمی. [ ف َ هََ ] ( حامص مرکب ) جمعیت. خلاف پراکندگی. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فراهم شود.

معنی کلمه فراهمی در فرهنگ فارسی

جمعیت . خلاف پراکندگی

جملاتی از کاربرد کلمه فراهمی

تا روی چون دو پیکر در روی او کشم زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است
الکترواسپری در زمینه دارورسانی توجهاتی را به خود جلب کرده‌است و از آن برای ساخت ناقلین دارو از جمله میکرو ذرات پلیمری که در سیستم ایمنی درمانی استفاده می‌شود و همچنین شبکه‌های لیپیدی که برای آزاد سازی اسید نوکلئیک استفاده می‌شود، استفاده شده‌است. ذرات دارویی کوچک‌تر از میکرومتر که توسط الکترواسپری ساخته شده انحلال پذیری بالایی دارند، بنابراین دسترسی به فراهمی زیستی را به دلیل افزایش سطح افزایش می‌دهد. در نتیجه عوارض جانبی داروها با همان میزان تأثیرگذاری اما در حجم کوچک‌تر می‌تواند کاهش می‌یابد.
چو هوا ز کسوت شبنمی نه شکسته ا‌ی نه فراهمی چقدر ستمکش مبهمی که جبین نه‌ای و تری عبث
غنچه را بین فراهمی دهنش گوییا بوسه جای آن پسر است
نقص در کار ما نبودن تست ور نه عیش فراهمی داریم
فردوس ‌چیست‌؟ دانش ‌و، دوزخ کجاست‌؟ جهل وان دیو چیست‌؟ کاهلی و نا فراهمی
در گذار از کبد، بخشی (کم‌وبیش متغیر) از دارو توسط کبد متابولیز شده و در نتیجه به جریان خون سیستمیک نمی‌رسد. این پدیده دقیقاً همان اثر عبور اول نام دارد. باقی‌مانده مقدار دارویی که به جریان خون وارد می‌شود نیز همان فراهمی زیستی نام دارد.