معنی کلمه فرانکلین در لغت نامه دهخدا
فرانکلین. [ فْرا / ف ِ ] ( اِخ ) بنیامین ( بنجامین ). هر کس در اروپا و امریکا کمتر تجسسی در باب نوابغ جهان و خیرخواهان بشر کرده باشد، به اسم فرانکلین برخورده و با او آشنا شده است. مینیه مورخ شهیر فرانسوی مینویسد: فرانکلین مردی نابغه ، متقی ، مظهر خوشبختی و افتخار بوده و زندگی باسعادت او بهترین نمونه فرامین آسمانی است. سادگی و بی آلایشی طبیعت او بود و در گفتارش گیرندگی خاصی وجود داشت. روز هفدهم ژانویه 1706 م. پانزدهمین پسر جوزف فرانکلین به نام بنیامین ، در شهر بستن به دنیا آمد. جوزف در آن شهر به شمعسازی و صابون پزی مشغول بود و زندگی ساده ای داشت. میخواست بنیامین را در راه تحصیلات مذهبی و کلیسا بیندازد، اما فقر او را مجبور کرد که پسرش را پس از دو سال تحصیل در مکتب به کار در دکان خود بگمارد. سرانجام به خاطر ذوق سرشار مطالعه ، پدر او را نزد برادرش فرستاد که ده سال در چاپخانه او کار کند و 9 سال اول را بدون اجرت بگذراند. در این هنگام او 12ساله بود. خودش مینویسد:«در چاپخانه با شاگرد کتابفروشی آشنا شدم و در نتیجه این دوستی گاهگاه کتابی به من امانت میداد که بخوانم...». از جمله کتابهایی که او در کودکی خواند، تاریخ پلوتارک بود که روسو فیلسوف فرانسوی هم خود را از آن بسیار متأثر میداند. روسو و فرانکلین هر دوبا زنان بیسوادی مزاوجت کردند، اما همانقدر که همسرژان ژاک روسو بی تدبیر بود، زن فرانکلین کدبانویی منظم و مدیر بود و شاید همین اختلاف در زندگی آنها که درآغاز به هم شباهت بسیار داشت ، دوگانگی پدید آورد.
کار در چاپخانه برای بنیامین خوش آیند بود زیرا در اینجا میتوانست کتاب بخواند. اندک اندک ذوق او آشکار شد و توانست اشعاری بسراید. جیمز فرانکلین برادر بنیامین که صاحب چاپخانه بود او را تشویق به چاپ و انتشار یکی از آثارش نمود و پس از آن او با تشویق پدر و رنج شبانروزی خود در نویسندگی پیش رفت. آنگاه تصمیم گرفت از پول غذای خود بکاهد و قسمتی از آن را صرف خرید کتاب کند. هنگامی که بنیامین 15ساله بود، برادرش جیمز یکی از مهمترین روزنامه های امریکا را منتشر می کرد. اما بنیامین که امید نداشت برادرش آثار فکر جوان او را در روزنامه اش به چاپ رساند، مقاله های خود را بی امضا در صندوق روزنامه می انداخت و بدین ترتیب نوشته های او به چاپ میرسید و جلب توجه میکرد. یکی از این مقاله ها موجب توقیف روزنامه وزندانی شدن جیمز گردید و پس از آن روزنامه با امتیاز تازه ای به نام بنیامین انتشار یافت و هنوز چند ماه از انتشار روزنامه جدید نگذشته بود که ناسازگاری جیمز و بدرفتاری او بنیامین را ناچار ساخت که به نیویورک سفر کند. او در نیویورک و پس از آن در فیلادلفی مدتی دنبال کار گشت و سرانجام به تشویق سر ویلیام کیث فرماندار فیلادلفی ، در دسامبر 1724 برای تأسیس چاپخانه تازه ای به لندن عزیمت کرد. اما وعده های فرماندار فیلادلفی دروغ بود و بنیامین در لندن غریب و بی پناه ماند و ناچار شد در چاپخانه پالمر به عنوان کارگرساده استخدام شود. خودش مینویسد: در آنجا مشروب من فقط آب بود و کارگرهای دیگر که به افراط آبجو می نوشیدند هرگز نیروی بدنی مرا نداشتند و من گاهگاه دو صندوق را از پله ها با هم بالا میبردم در حالی که آنها یکی را هم نمیتوانستند به آسانی ببرند. سرانجام من توانستم در آنها تأثیر کنم و برایشان «باشگاه امساک و اعتدال » تشکیل دهم. فرانکلین در سال 1726 ( در بیست سالگی ) به فیلادلفی برگشت و با کمک یکی از دوستانش چاپخانه ای تأسیس کرد که به زودی در آن دیار به حسن عمل وخوبی شهرت یافت و استقامت و پشتکار عجیب بنیامین توجه همه را به سوی او معطوف ساخت.