فراسر

معنی کلمه فراسر در لغت نامه دهخدا

فرا سر. [ ف َ س َ ] ( حرف اضافه + اسم )بر سر. ( آنندراج ). گرد سر. گرداگرد سر :
بسکه از نرگس تو فتنه فزوده ست رواج
دامن فتنه چو دستار فرا سر پیچم.ابونصر نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).|| زیر سر : همانجا خفتی بر زمین و بالش فرا سر نه. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به فرا شود.

معنی کلمه فراسر در فرهنگ معین

(فَ سَ ) (حراض . ق مر. ) ۱ - بالای سر، گرد سر. ۲ - زیر سر.

معنی کلمه فراسر در فرهنگ عمید

۱. بالای سر.
۲. گرد سر.
۳. زیر سر.

معنی کلمه فراسر در فرهنگ فارسی

۱ - بالای سر گرد سر : فراسر پدر نشست گریان . بسکه از نرگس تو فتنه فزوده است رواج دامن فتنه چو دستار فراسر پیچم . ( ابو نصیر نصیری بدخشانی ) ۲ - زیر سر : همان جا خفتی بر زمین و بالش فراسر نه .

معنی کلمه فراسر در ویکی واژه

ق مر.)
بالای سر، گرد

جملاتی از کاربرد کلمه فراسر

فَغَشَّاها ما غَشَّی (۵۴) و فراسر ایشان نشاند آنچ نشاند.
وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا، بروی آمد ایشان را و با دید آمد ایشان را سرانجامها بد آنچه میکردند، وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۳۳) و فراسر ایشان نشست آنچه بر آن افسوس میکردند.
در تاریخ امپراتوری روم و امپراتوری بیزانس (گاهی دقیق تر به عنوان جهان یونانی-رومی) ، استان های کلیسایی مسیحی معادل با استان رومی سکولار و همچنین برخی از تشکیلات فراسرزمینی دنیای غرب در اوایل قرون وسطی بوده است.کلیسای کاتولیک (هر دو کلیسای لاتین و کاتولیک شرقی)، کلیساهای ارتدکس و انگلیکن همگی دارای مفهوم استان کلیسایی هستند. این استان ها توسط یک اسقف اعظم شهری رهبری و اداره می شوند.
وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ و ایشان که بدیها کردند، جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها ایشان را است پاداش هر بدی هم چنان، وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ و خواری فراسرهای ایشان نشیند، ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ ایشان را کس نه که ایشان را از خدای نگه دارد، کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ چنان که پنداری که در رویهای ایشان کشیدند، قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً پاره‌هایی از شب تاریک، أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. (۲۷) ایشانند دوزخیان در آتش جاویدان.
شیخ الاسلام گفت: که پنهان کردن غیب و اهل غیب از اللّه تعالی رحمت است، که آن درین جهان نکویزد هر چیزی که ازان آشکارا شود یا اماکی آنکس را در وقت ببرند، یا عقل وی طاقت آن ندارد، احوال و رسوم وی متغیر شود، غیبی و حقیقی نهان به تا بسر آن شوی در سرای غیب و حقیقت که این دنیا سرای بهانه است و زندان تا یک راه کی مدت فراسر شود و آن نان خورده آیذ و در حقایق و غیب باز شود و اللّه المستعان.
ای فحل بهم جزاء استهزائهم، و عاد علیهم ما ارادوا بالرّسل. باین آیت پیغامبر را تسلی میدهد میگوید، این کفره قریش با تو همان می‌کنند که کافران پیش با پیغامبران کردند، ای محمّد تو دل بتنگ میار و ضجر مشو از ایذا و استهزاء ایشان که ما هم چنان که پیشینیان ترا جزاء استهزاء بدادیم ایشان را هم جزاء خود بدهیم، کافران پیش را آن بد که پیغامبران را خواستند خود فراسر ایشان نشست، اینان را هم آن بد که بتو میخواهند فراسر ایشان نشیند.
که بی تو شخص نزاری چنان نزار شده است که ره فراسر کارش نمیتوان دانست
وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ یعنی اتممنا المواعدة بعشر من ذی الحجّة. فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ ای الوقت الّذی قدّره اللَّه لصوم موسی. أَرْبَعِینَ لَیْلَةً، و آنجا که گفت: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی‌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً اشارت است بآن سی روز و بآن ده روز که فراسر آن برده. موسی سی روز روزه داشت.
فَوَقاهُ اللَّهُ بازداشت ایشان اللَّه ازو، سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا بدهای آنچه ایشان ساختند از ساز بد، وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (۴۵) و فراسر نشست کسان فرعون را بد عذاب.
چون فراسر میشود در سایهٔ پس بود بسیار اندک مایهٔ
و عمر عبدالعزیز با بوحازم گفت، «مرا پند ده.» گفت، «بر زمین خسب و مرگ فراسرنه و هرچه روا داری که مرگ تو را دریابد گناه دار و هرچه روا نداری از آن دور باش که باشد که خود مرگ نزدیک باشد».