فراز رفتن

معنی کلمه فراز رفتن در لغت نامه دهخدا

فرازرفتن. [ ف َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) نزدیک رفتن :
به شاهنامه بر ار هیأت تو نقش کنند
ز شاهنامه به میدان رود به جنگ فراز.سوزنی.نازنین را ز سر برون شد ناز
پیش آن زخم خورده رفت فراز.نظامی.نرود مرغ سوی دانه فراز
چون دگر مرغ بیند اندر بند.سعدی.رجوع به فراز شود.

معنی کلمه فراز رفتن در فرهنگ معین

( ~ . رَ تَ ) (مص ل . ) نزدیک رفتن .

معنی کلمه فراز رفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) نزدیک رفتن .

معنی کلمه فراز رفتن در ویکی واژه

نزدیک رفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه فراز رفتن

در جست و جوی وصلت، ما را چو آب و آتش گه بر فراز رفتن، گه در نشیب تا کی؟
دو دیگر این که فراز رفتنی آسان که فرودآمدنی سخت را واجد بود، ترا نفریبد. سه دیگر بدان که هر عملی را جزائی است.
مکتب نحوی بصره با رد ارتباط مستقیم بین این دو واژه، ساخت «الله» را بی‌واسطه و آنی (مرتجل) یا به شکل «لاه» از ریشه «ل-ی-ه» می‌داند که حرف تعریف «ال» به آن چسبیده‌است. «لاه» به معنی «پنهان بودن» یا «برفراز رفتن و علو یافتن» است. پس «اله» به معنی وجودی است که از دید بندگان پنهان می‌ماند یا وجودی که والا و متعالی است.
دو فرسخ بدان کوه رفتند باز بر افراز رفتند دو سرفراز