فراز آمدن

معنی کلمه فراز آمدن در لغت نامه دهخدا

( فرازآمدن ) فرازآمدن. [ ف َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) نزدیک شدن : تا زنده باشی کس فراز تو نیارد آمد. ( مجمل التواریخ و القصص ).
از درخت باردارش بازنشناسی ز دور
چون فرازآیی بدو در زیر برگش بار نیست.ناصرخسرو.فرازآمد به گرد بارگه تنگ
به تندی کرد سوی خسرو آهنگ.نظامی. || رسیدن :
دلم پرآتش کردی و قد و قامت کوز
فرازنامد هنگام مردمیت هنوز.آغاجی.مار را چون اجل فرازآید
به سر راه خلقش آز آید.سنایی.چو سقراط را رفتن آمد فراز
دواسبه به پیش اجل رفت باز.نظامی.که هنگام کوچ آمد اینک فراز
به جای دگر میکنم ترکتاز.نظامی. || پیش آمدن : آخر ملک کشمیر به صلح فرازآمد. ( مجمل التواریخ و القصص ). || پدید آمدن :
فرازآیند از هر سو بسی مرغان گوناگون
پدید آرند هر فوجی به لونی دیگر الحانها.ناصرخسرو. || وارد شدن : روا نبود که فرزند رسول فراز آید وبرنخیزی. ( تذکرةالاولیاء ).
|| بالا آمدن :
نگونسار گشتی به چاه دراز
که هرگز از او برنیایی فراز.اسدی. || به هم آمدن. بسته شدن :
دوش نامد چشمم از فکرت فراز
تا چه میخواهد ز من جافی زمن.ناصرخسرو.کنون در زیر هر گلبن قنینه در نماز آید
نبیند کس که از خنده دهان گل فرازآید.فرخی. || بازآمدن :
به خسته درنگری صحتش فرازآید
به مرده برگذری زندگی ز سر گیرد.سعدی.

معنی کلمه فراز آمدن در فرهنگ معین

( فراز آمدن ) ( ~ . مَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - نزدیک شدن . ۲ - رسیدن ، دسترسی پیدا کردن . ۳ - وارد شدن . ۴ - بر شدن ، بالا رفتن . ۵ - بسته شدن . ۶ - پدید آمدن .

معنی کلمه فراز آمدن در فرهنگ فارسی

( فراز آمدن ) ( مصدر ) ۱ - نزدیک آمدن پیش آمدن ۲ - رسیدن ۳ - وارد شدن ۴ - بالا آمدن ۵ - بهم آمدن بسته شدن ۶ - پدید آمدن خلق شدن . یا فراز هم آمدن . گرد آمدن جمع شدن .

معنی کلمه فراز آمدن در ویکی واژه

نزدیک شدن.
رسیدن، دسترسی پیدا کردن.
وارد شدن.
بر شدن، بالا رفتن.
بسته شدن.
پدید آمدن.

جملاتی از کاربرد کلمه فراز آمدن

ابراهیم ادهم گفت: وقتی کشش روم در باطن من سر برزد، گفتم آیا چه حال است این و از کجا افتاد این کشش در باطن من؟! همی سر بزدم و رفتم تا بدار الملک روم در سرایی شدم، جمعی انبوه آنجا گرد آمده، آن زنارهای ایشان بدیدم، غیرت دین در من کار کرد، پیراهن از سر تا پای فرو دریدم و نعره‌ای چند کشیدم، آن رومیان فراز آمدند و همی پرسیدند که ترا چه بود و در تو چه صفرا افتاد؟ گفتم من این زنارهای شما نمی‌توانم دید. گفتند همانا تو از محمّدیانی؟ گفتم آری من از محمّدیانم. گفتند کاری سهل است بما چنین رسید که سنگ و خاک بنبوّت محمد گواهی میداد و از جمادیّت این زنارهای ما حالت آن سنگ و خاک دارد، اگر با تو صدقی هست از خدا بخواه تا این زنارهای ما بنبوّت محمد گواهی بدهد تا ما در دائره اسلام آئیم. ابراهیم سر بر سجده نهاد و در اللَّه زارید، گفت: خداوندا! بر من ببخشای و حبیب خویش را نصرت ده و دین اسلام را قوی کن. هنوز آن مناجات تمام ناکرده که هر زناری بزبانی فصیح میگفت: «لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه». ایشان چون آن حال دیدند زنارها بگسلانیدند و نعره‌های شوق زدند و گفتند: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه.
فراوان بجستند و باز آمدند به نزدیک خسرو فراز آمدند
فراز آمدند آن دو لشکر بهم جهان شد ز پرخاشجویان دژم
چولشکر بدیدند باز آمدند به نزدیک مهتر فراز آمدند
به زودی برفتند و باز آمدند به نزد یک آن سر فراز آمدند
ز نوبی و بجّه هزارن هزار فراز آمدند از پی کارزار
سپهدار ایران و توران دژم فراز آمدند اندر آن کین به هم
دوتن پیک با هم فراز آمدند بر والی سرفراز آمدند
بدیدند هرگونه بازآمدند بر شاه گردن‌فراز آمدند
کنیزان گلرخ فراز آمدند همه پیش جم در نماز آمدند