فراخ روی

معنی کلمه فراخ روی در لغت نامه دهخدا

فراخ روی. [ ف َ رَ ] ( حامص مرکب ) گشادبازی. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی
که وقت دفع تو گردد مجال دشمن تنگ.سعدی ( گلستان ).رجوع به فراخ رو شود.
فراخ روی. [ ف َ ] ( ص مرکب ) شکفته رو و گشاده پیشانی. ( آنندراج ). فراخ رو :
دریا که چنین فراخ روی است
بالایش قطره های جوی است.نظامی.رجوع به فراخ رو شود.

معنی کلمه فراخ روی در فرهنگ معین

( ~ . رَ ) (حامص . ) ۱ - به شتاب رفتن . ۲ - تجاوز از حد خود. ۳ - ولخرجی ، اسراف .

معنی کلمه فراخ روی در فرهنگ عمید

۱. تجاوز از حد خود: مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی / که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ (سعدی: ۷۰ ).
۲. آسان گیری.
۳. اسراف.

معنی کلمه فراخ روی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شتاب رونده به عجله رونده ۲ - کسی که از حد خود تجاوز کند ۳ - مسرف هرزه خرج .

معنی کلمه فراخ روی در ویکی واژه

به شتاب رفتن.
تجاوز از حد خود.
ولخرجی، اسراف.

جملاتی از کاربرد کلمه فراخ روی

مبند تنگ بر اسب زمانه زین هوس که از فراخ روی تنگت آورد مضمار
مکن فراخ روی بیش ازین به پیران سر که اسب عمر تو امروز تنگ میدان است