فراخ دست
معنی کلمه فراخ دست در فرهنگ معین
معنی کلمه فراخ دست در فرهنگ عمید
۲. توانگر.
معنی کلمه فراخ دست در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فراخ دست در ویکی واژه
توانگر، ثروتمند.
جملاتی از کاربرد کلمه فراخ دست
پناه خلق بجود فراخ دست تو باد که رحمت و شفقت نیک بی کیار شده است
فراخ دخل شود هر که او بتو نگرد فراخ دست شود هر که تو بدو نگری
۱۲۴. ای که در خواب خوشی از بیداران بیندیش، ای که توانایی در رفتن داری با همراه ناتوان بساز، ای که فراخ دستی با تنگدستان مراعات کن. دیدی که پیشینیان چه کردند و چه بردند؟ رفتند و جفا بر مظلومان سرآمد و وبال بر ظالمان بماند. راست خواهی، درویشی به سلامت به از پادشاهی به چندین علامت.
ابوحفص گوید فقر درست نیاید کس را تا آنگاه که دادن دوستر ندارد از ستدن و سخا نه آنست که فراخ دست تنگ دست را چیزی دهد، سخا آنست که از نیستی سخاوت کند با آنک دارد.
ایمان و امان و تن درستی فتح و فرج و فراخ دستی
فراخ دستی ز اندازه مگذران چندان که آفتاب معاشت بدل شود بسها
عیش و طرب از مایه هستی خیزد هستی گل از فراخ دستی خیزد
و گروهی گفته اند که زهد اندر حرام واجب بود و اندر حلال فضیلت زیرا که اندکی مال و بنده در آن راضی و صابر بدانچه خدای تعالی او را داده بود و قانع بهتر از فراخ دستی و توسّع در دنیا. بدانچه حق تعالی خلق را زهد فرمودست اندر دنیا بقَوْلِهِ تَعالی قُلْ مَتاع ُ الدُّنیا قَلیلٌ و آیتهای دیگر هم اندرین معنی آمدست و اندر ذمّ دنیا.
پناه خلق به خلق فراخ دست تو باد که همچو خلق همی خلق تنگ بار شود
غره مشو از فراخ دستی رنج است گران خمار مستی