معنی کلمه فرات در لغت نامه دهخدا
دیده از دیدنش نگشتی سیر
همچنان کز فرات مستسقی.سعدی.روان تشنه برآساید از کنار فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنه ترم.سعدی.|| دریا. ( منتهی الارب ). بحر. ( اقرب الموارد ).
فرات. [ ف ُ] ( اِخ ) نهر عظیمی است که با دجله پیوندد و هر دوی آنها یک نهر شوند در عبادان و به خلیج فارس ریزند. ( اقرب الموارد ). حمزة گوید: فرات معرب است ، و نام دیگرش فالادرود است زیرا در کنار دجله مانند اسب جنیبتی ( یدک کش ) است ، و در پارسی جنیبت را فالاد گویند. سرچشمه فرات را در ارمنیه دانسته اند و سپس از قالقیلا که در نزدیکی خلاط است و آن کوهستان را دور میزند و سپس وارد ارض الروم میشود و بسوی کَمْخ می آید و از آنجا بسوی ملطیه راه می پیماید و بطرف سمیساط میرود. نهرهای کوچکی در آن میریزند که عبارتند از نهرهای سنجة، کیسوم ، دَیْصان و بلیخ. فرات پس از آن به قلعة نجم میرسد که در مقابل منبج است و سپس راه خود را از نقاط دَوْسَر، الرقة، رجة مالک بن طوق ، عانه و هیت ادامه میدهد و به نهرهای کوچکتری تقسیم میشود و مزارع سواد را مشروب میکنند. از جمله این نهرهای کوچکتر نهر سورا است که بزرگتر آنها شمرده میشود و دیگر نهرالملک. نهر صرصر، نهر عیسی بن علی و کوثا، نهرسوق اسد و الصراط، نهر کوفه ، فرات عتیق و نهر حلة بنی مزید است که همان نهر سورا باشد. پس از سیراب شدن مزارع قسمتی از آنها بالای واسط و برخی دیگر میان واسط و بصره به دجله می پیوندند و سرانجام دجله و فرات یکی میشوند و نهرعظیمی تشکیل میدهند که عرض آن نزدیک یک فرسخ است. فرات را فضائل بسیار است ، از جمله گفته اند چهار نهر فرات ، نیل و سیحون و جیحون از بهشت اند. ( معجم البلدان ). اکنون فرات به سه نهر تقسیم میشود: البوکمال ، الرقة و المیادین و رشته مرکزی آن دیرالزور. طول این رودخانه 2165 کیلومتر است. ( اعلام منجد ). یکی از نهرهای مشهور و معظم آسیای غربی است که منبعش در کوههای آسیای صغیر و در ارض روم میباشد و از آنجا به جنوب امتداد می یابد و از حدود شام میگذرد و تا حلب 800 میل راه می پیماید و در این فاصله نهرها و رودهای فرعی بدان وارد میشود. در روی آن کشتیهای بزرگی تا 70 میلی مصب حرکت میکنند. ( از قاموس کتاب مقدس ) :