فرا دید
معنی کلمه فرا دید در فرهنگ عمید
* فرادید آوردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] پدید آوردن.
معنی کلمه فرا دید در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه فرا دید
واسطی گوید طربی اندر داود علیه السلام فرا دیدار آمد از حلاوت طاعت، باندوه و از حسرت بدل شد و او اندرین حال تمامتر بود از آنک در آن وقت که کار بر وی پوشیده بود. پیری گفته است که توبۀ دروغ زنان بر سر زبان باشد یعنی قوله اَسْتَغْفِرُاللّهَ.
چشم دل دوربین درین بحر محیط چندان که فرو دید، فرا دید نبود
ابوالحسین ورّاق گوید ابتدا کار ما اندر مسجد ابوعثمان ایثار بودی بفتوحی که بودی و شب معلوم با ما نبودی و چون کسی بمکروهی پیش بازآمدی از وی کینه نگرفتیمی بنفس و عذر خواستیمی و تواضع کردیمی او را، چون حقارتی فرا دیدار آمدی اندر دل ما از کسی، او را خدمت کردی و نیکوئی، تا آن بشدی.
روش از راه شرع آید فرا دید کشش زان اصل و فرع آید فرادید
ابو عثمان مغربی از اینجا گفت: هر که حق را اجابت کرد، مملکت وی را اجابت کرد. یعنی که چون در مملکت چیزی فرا دید آید، وی را از آن خبر دهند.
درویشی در بادیه تشنه گشت از هوا قدحی زرّین فرا دید آمد پر آب سرد.
ابوعمرو زُجاجی گوید هر که سخن گوید از حالی که آنجا نرسیده باشد سخن او فتنۀ مستمع باشد و دعوی بود که اندر دل وی فرا دیدار آمده باشد و خدای بر وی حرام کند یافتن آن حال.
ابوعلی رودباری گوید آفت از سه چیز درآید، بیماری طبیعت و ملازمت عادت و فساد صحبت، گفتم بیماری طبیعت چیست گفت حرام خوردن، گفتم ملازمت عادت چیست گفت بحرام نگریستن و شنیدن گفتم فساد صحبت چیست گفت آنچه هرچه اندر نفس فرا دیدار آید از شهوات متابعت وی کنی.
از نور خدا روح فرا دید آمد پس «نُور علی نور» نه در قرآنست؟
میگوئی: که فرا دید نای نایم، مگر که فرا دیداری.