فخم

معنی کلمه فخم در لغت نامه دهخدا

فخم. [ ف َ خ َ ] ( اِ ) چادری که نثارچینان بر سر دو چوب بندند تا بدان از هوا نثار ستانند. ( اسدی ) ( برهان ) :
از گهر گرد کردن به فخم
نه شکر چیده هیچ کس ، نه درم.عنصری.ز بس گوهر اندر کنار و فخم
همه پشت چینندگان شد بخم.اسدی. || چادرشبی که در زیر درخت میوه دار گیرند و درخت را بتکانند تا میوه در آن جمع شود. ( برهان ). || شربتی از آب. ( حاشیه دیوان ناصرخسرو چ حاج سیدنصراﷲ تقوی ص 264 ) :
دل از علم او شد چو دریا مرا
چو خوردم ز دریای او یک فخم.ناصرخسرو ( دیوان ص 264 ).کسی که جوی روان است ده به باغش در
به وقت تشنه چو تو بهره زآنْش یک فخم است.ناصرخسرو ( دیوان ص 264 ).معنی اخیر در هیچ فرهنگی دیده نشد.
فخم. [ ف َ ] ( ع ص ) مرد بزرگ قدر و گرامی. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || منطق فخم ؛ سخن درست استوار. خلاف رکیک. ( منتهی الارب ). جزل. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه فخم در فرهنگ معین

(فَ خَ ) [ ع . ] (اِ. ) جرعه ای از آب .
(فَ خْ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - گرامی ، بزرگوار. ۲ - سخن جزل و فصیح .

معنی کلمه فخم در فرهنگ عمید

= فهمیدن
۱. یک جرعه آب: کسی که جوی روان است دَه به باغش در / به وقت تشنه چو تو بهره زآنش یک فخم است (ناصرخسرو: ۴۰۷ )، دل از علم او شد چو دریا مرا / چو خوردم ز دریای او یک فخم (ناصرخسرو: ۶۴ ).
۲. چادری که هنگام تکان دادن درخت میوه دار زیر آن می گیرند تا میوه ها در آن بریزد.
۳. چادری که در مجلس جشن و عروسی بر سر دست بلند می کنند تا آنچه نثار می شود در آن بریزد.

معنی کلمه فخم در فرهنگ فارسی

( اسم ) شربتی از آب : کسی که جوی روانست ده بباغش در بوقت تشنه چو تو بهره زانش یک فخم است دل از او علم شد چو دریا مرا چو خوردم ز دریای او یک فخم . توضیح در حاشیه و صفحه مزبور آمده : الفخم کالمنع الشربه من المائ . این معنی در هیچ فرهنگی دیده نشده .

معنی کلمه فخم در ویکی واژه

شاید از فارسی میانه wyhm (پهن، وسیع)؛ مقایسه شود با فارسی دری قدیم «بفخم» به معنی بسیار.
فم: چادری که نثارچینان بر سر دو چوب بندند تا بدان از هوا نثار ستانند.
گرامی، بزرگوار.
سخن جزل و فصیح.
جرعه‌ای از آب.

جملاتی از کاربرد کلمه فخم

عمارت سردار مفخم قزوین که در اواخر دوره قاجار ساخته شده، خانه شاهزاده اکبر میرزا در این شهر بوده است. این عمارت در سال ۱۳۴۸ به دادگستری واگذار شد و سپس تا سال ۱۳۶۹ محل مدرسه راهنمایی و دبیرستان امیرکبیر قزوین بود. سازمان میراث فرهنگی این عمارت را پس از زلزله سال ۱۳۶۹ مرمت کرد و در سال ۱۳۷۷ به ثبت ملی رساند. این بنا اکنون دفتر نمایندگی وزارت امورخارجه در قزوین است.
جوان بودم و پنبه فخمیدمی چو فخمیده شد دانه برچیدمی
السون و ولسون یک مجموعهٔ تلویزیونی عروسکی بود که در سال ۱۳۷۴ خورشیدی از شبکهٔ اول سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد. ناهید محمدیان و کامبیز صمیمی مفخم کارگردانی این مجموعه را که ۲۹ قسمت ۱۳ دقیقه‌ای از آن تولید شده، بر عهده داشتند.
سردار افخم، نه یا ده ماه پیش از پیروز شدن مشروطه‌طلبان، مقدار هنگفتی جواهر قیمتی و گوهرهای گران بها آماده کرده بود و در جعبهٔ آهنین بزرگی به همسرش، خانم مفتخرالسلطنه، سپرده بود و بر آن بود که از رشت به انزلی رود و از راه روسیه به اتریش پناهنده شود و در وین پایتخت اتریش اقامت گزیند.
آرامگاه سردار مفخم در شهر مهردشت شهرستان ابرکوه در ابتدای جاده مهرآباد به اسفندآباد قرار دارد. این بنا با پلانی مستطیل شکل و مساحتی بالغ بر ۲۵۰ مترمربع در راستای شرقی – غربی از خشت خام و آجر و گل همراه با پوشش کاهگل و تزئینات گچی ساخته شده‌است. قسمتهای شاخص و قابل توجه بنا را صفه‌های سه ضلع و گنبد آجری ترکی که بر پایه‌ای ۸ ضلع قرار گرفته‌است. در زیر گنبد اتاق مربع شکل همراه با گوشه‌سازی و تزئینات گچبری است قرار دارد و قبر علی‌اکبر خان مفخمی مهرآبادی معروف به سردار مفخم در آنجاست (ضلع شمالغربی).
فردوس زان خرم شدست وز خرمی مفخم شدست جای نبی آدم شدست کز نام تو دارد رقم
کسی که جوی روان است ده به باغش در به وقت تشنه چو تو بهره زانش یک فخم است
مهناباد این جشن معظم مبارک باد این عید مفخم
دل از علم او شد چو دریا مرا چو خوردم ز دریای او یک فخم
عاجز اندر فصاحت و خطش روز دیدار شاعر مفخم